پرسش:

با توجه به آيه‌ 61 نور و شرايط زمان ما آيا مي‌توان از منزل همسايه بدون اجازه چيزي خورد؟

˜ پاسخ:

قرآن‌كريم در آيه شصت و يكم سوره نور به آداب غذا خوردن و ورود به خانه‏هاي خويشاوندان اشاره مي‏كند و با تاكيد بر سلام‌كردن مي‏فرمايد:

(لَّيْسَ عَلَي الْأَعْمَي‏ حَرَجٌ وَلَا عَلَي الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَي الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَي‏ أَنفُسِكُمْ أَن تَأْكُلُواْ مِن بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ ءَابَآئِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَنِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَمِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَلِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَلَتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُم مَّفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْس عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَأْكُلُواْ جَمِيعاً أَوْ أَشْتَاتاً فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتاً فَسلِّمُواْ عَلَي‌ أَنفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَرَكَةً طَيِّبَةً كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ)؛ «هيچ تنگي (و تكليفي) بر نابينا نيست و (نيز) هيچ تنگي (و تكليفي) بر لنگ نيست، و (نيز) بر بيمار و بر خودتان هيچ تنگي (و تكليفي) نيست كه (بدون اجازه غذا) بخوريد از خانه‏هاي (فرزندان و همسران)‌تان يا خانه‏هاي پدرانتان، يا خانه‏هاي مادرانتان، يا خانه‏هاي برادرانتان، يا خانه‏هاي خواهرانتان، يا خانه‏هاي عموهايتان، يا خانه‏هاي عمه‏هايتان، يا خانه‏هاي دايي‏هايتان، يا خانه‏هاي خاله‏هايتان، يا آن (خانه‏هايي) كه كليدهايش در اختيار شماست، يا (از خانه‏هاي) دوستانتان، بر شما هيچ گناهي نيست كه جمعي يا جداگانه (غذا) بخوريد؛ و هنگامي كه وارد خانه‏ها شديد، پس بر خودتان سلام كنيد، زنده بادي خجسته (و) پاكيزه از نزد خدا. اين‌گونه خدا آيات را براي شما روشن بيان‌مي‏كند، باشد كه شما خردورزي كنيد».
شأن نزول:

 داستان نزول اين آيه را اين‌گونه حكايت كرده‏اند كه قبل از اسلام مردم مدينه عادت داشتند كه افراد نابينا، لنگ و بيمار را از سفره غذا دور مي‏كردند و با آنان هم‏غذا نمي‏شدند و غذاي آنان را جدا مي‏دادند. اين مطلب يا به خاطر تنفر از آنان و يا به خاطر رعايت حال آن‌ها در غذا خوردن و جبران كمبود آنان بوده است. برخي افراد اين موضوع را از پيامبر9 سئوال كردند و آيه فوق در پاسخ آنان فرود آمد و اشاره كرد كه هم غذا شدن با اين افراد مانعي ندارد[1].
توضيح:

در آيات پيشين سوره نور برخي از آداب ورود به خانه‏ها و اتاق پدر و مادر بيان شد و اينك در اين آيه آداب ورود و غذا خوردن از خانه خويشان و دوستان را بيان مي‏كند و نخست با اشاره به گروه‌هاي خاص اجتماعي مي‏فرمايد: «بر نابينا گناهي نيست و بر افراد لنگ اشكالي نيست و بر بيماران و خودتان مانعي نيست (كه از چند مكان بدون اجازه غذا بخوريد):

(اول) از خانه‏هاي (فرزندان و همسران) خودتان.

و (دوم) از خانه‏هاي پدرانتان و (سوم) از خانه‏هاي مادرانتان و (چهارم) از خانه‏هاي برادرانتان و (پنجم) از خانه‏هاي خواهرانتان (و ششم) از خانه‏هاي عموهايتان و (هفتم) از خانه‏هاي عمه‏هايتان (و هشتم) از خانه‏هاي دايي‏هايتان و (نهم) از خانه‏هاي خاله‏هايتان و (دهم) از خانه‏اي كه كليدش در اختيار شماست. و (يازدهم از خانه‏هاي) دوستانتان».  و در ادامه آيه اضافه مي‏كند كه: «گناهي بر شما نيست كه به طور گروهي يا جداگانه غذا بخوريد. (پس مي‏توانيد همراه مهمان يا جداي از او غذا بخوريد)».

سپس در بخش بعدي آيه به آداب ورود به خانه‏ها اشاره مي‏كند و مي‏فرمايد: «هنگامي كه وارد خانه‏هاي (خويشاوندان يا مساجد يا داخل هر خانه‏اي) شديد، بر خويشتن سلام كنيد، زنده باد (و سلامي) از طرف خدا كه خجسته و پاكيزه است (يعني بگوييد: سلام بر ما از طرف پروردگارمان)» و در پايان آيه يادآور مي‏شود كه: «اين‌گونه خدا آيات خويش را براي شما به روشني بيان مي‏كند، تا شايد شما تعقّل كنيد».
 نكات و اشارات

1. مفسران قرآن در مورد حكم نابينايان و افراد لنگ و بيمار كه در اين آيه بيان شده است، سه تفسير ارائه كرده‏اند:

نخست آن‌كه مقصود آن است كه اين افراد چون توانايي كافي ندارند، و ممكن است بدون غذا بمانند بنابراين جايز است كه آنان از غذاهاي خانه‏هاي شما و خويشان و دوستان استفاده كنند[2].

 و دومين تفسير آن است كه اين آيه براي برطرف‌كردن عادت مردم مدينه بود كه با اين سه گروه هم غذا نمي‏شدند و آيه بيان كرد كه مانعي ندارد مردم با اين افراد هم غذا شوند.

و سوم اين‌كه اين سه گروه در حكم جهاد مستثني‏ هستند و جهاد بر آنان واجب نيست[3].

البته تفسير اول و دوم با هم منافاتي ندارد هر چند كه ظاهر آيه با تفسير اول سازگارتر است و تفسير دوم با شأن نزول تناسب بيشتري دارد. ولي تفسير سوم با ظاهر آيه سازگار نيست.

2. در اسلام مالكيت افراد محترم است. و كسي حق ندارد بدون اجازه قبلي از غذاي خانه كسي بخورد، ولي در آيه فوق پيوند خويشاوند و دوستي مقدم شمرده شده‌است. يعني در جامعه اسلامي بايد بين خويشاوندان و دوستان چنان صفا و صميميتي حاكم باشد كه بتوانند از خانه‏هاي همديگر بدون اجازه قبلي غذا بخورند. از اين‌رو در اين آيه اجازه داده شد كه هر كس بتواند از يازده خانه بدون اجازه قبلي غذا بخورد.

3. استفاده از غذاي خانه‏هاي خويشاوندان و دوستان چند شرط دارد:

اول آن‌كه به اندازه نياز مصرف كنند.

دوم آن‌كه مرتكب اسراف و تبذير نشوند[4].

سوم آن‌كه يقيين به عدم رضايت صاحب‏خانه نداشته باشد.

يعني در هنگام استفاده از غذاي خانه خويشان و دوستان، احتمال رضايت آنان كافي است[5].

4. مقصود از دوستاني كه غذا خوردن از خانه‏ او جايز است، همان دوستان خاص و نزديك انسان هستند كه با آنان رفت و آمد دارد و اگر كسي تا اين اندازه نسبت به دوست خود گذشت نداشته باشد، در حقيقت دوست او نيست.

5. مفسران در مورد خانه‏هايي كه كليد آن به دست انسان است و او مجاز است كه از غذاي موجود در آن خانه استفاده كند، چند احتمال داده‏اند:

 نخست آن‌كه مقصود خانه‏هاي كساني باشد كه در هنگام جهاد، كليد خانه خود را به افراد پشت جبهه مي‏دادند.

 دوم آن‌كه مقصود وكيل و نماينده مالك است كه كليد اموالش به دست اوست[6].

 سوم آن‌كه منظور انباردار است كه كليد خانه و اموال بدست اوست.

 و چهارم آن‌كه مقصود دوستان نزديك هستند كه كليد خانه خود را به دست همديگر مي‏سپارند. البته مانعي ندارد كه آيه شامل همه اين موارد باشد و هر كدام مصداقي از آيه باشند.

 6. حكايت شده كه گروهي از مسلمانان در صدر اسلام از تنها غذا خوردن دوري مي‏جستند به طوري كه گاهي ساعت‌ها گرسنه مي‏ماندند تا هم غذايي پيدا كنند و يا اين‌كه برخي افراد مقيّد بودند كه غذاي مهمان را جداگانه به او بدهند. (تا مبادا خجالت بكشد) و يا اين‌كه برخي افراد ثروتمند با فقرا غذا نمي‏خوردند.

 آيه فوق با عنايت به اين موارد يا برخي از آن‌ها، فرود آمد و بيان كرد كه: «بر شما گناهي نيست كه به طور دسته‌جمعي يا جداگانه غذا بخوريد».

 7. در اين آيه اشاره شده كه وقتي در خانه‏ها وارد مي‏شويد سلام كنيد. مقصود از اين خانه‏ها، منزل‏هاي خالي يا مساجد و يا منزل‏هاي يازده‏گانه‏اي است كه در اين آيه از آن‌ها نام برده شد و يا همه خانه‏ها مردم، خويشان و دوستان است؛ البته آيه فوق مطلق است و شامل همه خانه‏ها مي‏شود[7].

 8. سلام، تحيت و زنده باد اسلام است كه در اين آيه با عنوان زنده بادي خجسته و پاك از طرف خدا، از آن ياد شده است.

مقصود از سلام كردن در هنگام ورود به خانه‏ها سلام كردن بر همسر و فرزندان و يا سلام كردن برخي بر برخي ديگر است البته اگر مقصود او خانه‏ها، منزل‏هاي خالي باشد، سلام بر خويشتن مقصود است. يعني كسي كه داخل خانه مي‏شود بگويد: «سلام پروردگار بر ما باد. يا سلام بر ما و بر بندگان صالح خدا»[8] البته منافاتي بين اين تفسيرها نيست و همه آن‌ها مي‏توانند مصداق‏هاي آيه باشد همان‌طور كه در احاديث نيز به اين سلام‏ها اشاره شده است.

 9. واژه «تحيّت» در اصل از ماده حيات و به معناي دعا كردن براي سلامتي و حيات ديگران است كه در فارسي به «زنده باد» ترجمه مي‏شود.

 البته هر نوع اظهار محبت و سلام كه در آغاز ملاقات بين افراد ردّ و بدل مي‌شود تحيت است.

 10. در اين آيه اشاره شده كه تحيت را به نوعي به خدا ارتباط دهيد، يعني مقصود از «سلام عليكم» آن باشد كه «سلام خدا بر تو باد» يا «سلامتي تو را از خدا مي‏خواهم». چرا كه از نظر فرد موحّد هر گونه دعايي در نهايت به خدا باز مي‏گردد و از او تقاضا مي‏شود و از اين‌روست كه اين تحيت پر بركت و پاكيزه است.
 آموزه‏ها و پيام‏ها

 1. پيام اين آيه براي ما آن است كه در غذاخوردن رعايت حال نابينايان، ناتوانان و بيماران را بنماييد.

 2. پيام ديگر آيه آن است كه خدا براي شما يازده رستوران رايگان در ميان مردم قرار داده است تا گرسنه نمايند.

 3. پيام ديگر آيه آن است كه سلام و زنده باد از آداب ورود به خانه‏هاست.

 4. پيام ديگر آيه آن است كه در مورد آيات (و قوانين) روشن الهي مطالعه و تفكر كنيد (تا حقايق ديني و عظمت قانونگذاري خدا را دريابيد).


[1]. نك: نور الثقلين، تبيان، مجمع البيان، تفسير كبير، درّ المنثور و صافي، ج 3، ص 448.

[2]. الميزان، ج 15، ص 164.

[3]. نمونه، ج 14، ص 550 (ايشان تفسير دوم را ترجيح مي‏دهند. )

[4]. در برخي احاديث به اين مطلب تصريح شده است. (نك: صافي، ج 3، ص 448 و وسائل الشيعه، ج 16، كتاب اطعمه و اشربه، ابواب آداب المائده، باب 24، ح 1)

[5]. هرچند كه ظاهر آيه اطلاق دارد و شامل غذاخوردن در صورت رضايت و عدم رضايت صاحب‏خانه مي‏شود اما بعيد نيست كه آيه از چنين مورد نادري منصرف باشد.

[6]. اين مطلب در برخي احاديث نيز آمده است. (نمونه، ج 14، ص 558)

[7]. نمونه، همان، ص 552.

[8]. السلام علينا من قبل ربنا ـ السلام علينا وعلي عباد اللَّه الصالحين.نك، نورالثقلين، ج3، ص 627 و نمونه، ج 13، ص 553.