- توضیحات
- نوشته شده توسط manager
- دسته: ـ منظور از «أَحْسَنَ صُوَرَكُمْ» در سوره غافر آيه 64 چيست؟ آيا آفرينش صورت ظاهري است يا باطني؟
- بازدید: 1589
پرسش:
منظور از «أَحْسَنَ صُوَرَكُمْ» در سوره غافر آيه 64 چيست؟ آيا آفرينش صورت ظاهري است يا باطني؟
پاسخ:
خداوند در سوره غافر آيه 64 ميفرمايد: (اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَرَاراً وَالسَّماءَ بِنَاءً وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ)؛ «خدا كسي است كه زمين را براي شما قرارگاهي و آسمان را بنايي قرار داد؛ و شما را صورتگري كرد، و صورتهاي شما را نيكو گردانيد،...»[1].
ظاهر آيه بيانگر آن است که خداوند قدرت و عظمت خود را در مسئله خلقت و با برشمردن آنها نشان ميدهد. از نعمتهاي آفاقي مانند زمين، حمل و آرامش و آسمان همچون سقف و نعمتهاي انفسي مانند صورتگري ظاهر و باطني انسان را بر ميشمارد.
خلقت صورت انسان هم شامل صورت ظاهري با قامتي موزون و صورت زيبا، دلپذير و در نهايت نظم و استحکام، به موجودات ديگر امتياز دارد و همچنين داراي ساختمان ويژه که به او امکان ميدهد که به انواع کارهاي ظريف و سنگين دست بزند و هم شامل صورت زيباي باطني که داراي عقل فروزان، خرد نيرومند، فطرت پاک، روح آراسته و... ميباشد[2].
توضيح:
قرآنكريم در چند مورد سخن از تسويه جنين انسان كرده است و گاهي آن را بعد از مرحله نطفه ذكر كرده است و گاهي بعد از مرحله علقه ذكر كرده است و گاهي بعد از كلمه خلق آورده است و در مجموع تسويه را مرحلهاي از آفرينش انسان معرفي ميكند و در برخي ديگر از آيات سخن از نقاشي خداوند در رحم انسان ميكند و او را صورتگر معرفي ميكند. از آنجا كه مفاهيم و مضامين اين آيات با همديگر نزديك است ما آنها را به صورت يك مرحله معرفي كرديم. قرآن كريم ميفرمايد:
(ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلاَلَةٍ مِن مَاءٍ مَهِينٍ ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُوحِهِ)[3]؛ «سپس [تداوم] نسل او را از چكيده آبي پست مقرر فرمود؛ آنگاه او را درست اندام كرد، و از روح خويش در او دميد».
(أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلاً)[4]؛ «آيا به آن كسي كه تو را از خاك سپس از نطفه آفريد، آنگاه تو را [به صورت] مردي در آورد كافر شدي؟»
(ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّي فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَي)[5]؛ «پس علقه [آويزك] شد و [خدايش] شكل داد و درست كرد. و از آن دو جنس نر و ماده را قرار داد».
(الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّي)[6]؛ «همان كه آفريد و هماهنگي بخشيد».
(الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ فِي أَيِّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَكَّبَكَ)[7]؛ «همان كسي كه تو را آفريد، و [اندام] تو را سامان بخشيد به هر صورتي كه خواست تو را تركيب كرد».
(هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنَي)[8]؛ «اوست خداي خالق نوساز صورتگر كه بهترين نامها [و صفات] از آنِ اوست».
(هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ)[9]؛ «اوست كسي كه شما را آن گونه ميخواهد در رحمها صورتگري ميكند».
تذكر: در بحث مضغه در تفسير آيه (مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ)[10] بيان شد كه برخي گفته بودند مقصود از «مخلّقه» همان تسويه و يا تصوير و يا تمايز مضغه است و در همانجا بيان شد كه اگر اين تفسير را بپذيريم آيه 5 سوره حج ملحق به مرحله تسويه ميشود. چراكه تسويه جنين با مضغه مخلّقه يكي ميشود.
ديدگاه لغويين
الف: سوّي: مساوات همان تعادل است كه گاهي با كميت (وزن و كيل) و گاهي با كيفيت است و گاهي مساوات دو چيز نسبت به هم است و گاهي اعتدال چيزي في نفسه است و تسويه در آيات فوق به معناي قرار دادن چيزي به صورت معتدل، متوسّط در عمل و نظم و تدبير و تكميل است و به عبارت ديگر قرار دادن چيزي بر طبق مقتضاي حكمت است[11].
ب: باريء: ريشه اين لغت همانطور كه در مفردات و مقاييس و مصباح اللغة و التحقيق بيان شده است از ماده «برأ» است (نه ماده بري كه ريشه بريّه است)[12]. و اين واژه به دو معنا ميآيد يكي خلق و ديگري به معناي دوري از چيزي مثل عيب و نقص. اگر باريء را از معناي اوّل (خلق) بگيريم، در آيه: (هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ)[13] معناي «خالق» و «باريء» تكرار و تأكيد ميشود و لذا برخي از لغويين گفتهاند كه مقصود از خلق، ايجاد همراه با تقدير است و آن تقدير كلي علمي است كه اولين مرحله وجود است و مرحله دوم يعني برء هنگامي است كه تقدير به مرحله عمل و فعليت و ايجاد خارجي برسد و سپس مقام تصوير است[14] و اگر باريء را از معناي دوم (دوري از عيب و نقص كه لازمه آن تكميل و تسويه است)[15] بگيريم در اين صورت باريء به معناي تكميل كننده و تعديل و تسويه كننده است.
نكات تفسيري و اسرار علمي
در اينجا برخي از مفسران و صاحبنظران علوم پزشكي اظهار نظرهايي كردهاند كه قابل دقت و تأمل است:
1. مرحوم طبرسي در مورد آيه 38 قيامت كلمه «فسوي» را اينگونه تفسير ميكند: تسويه خلق و صورت و اعضاء باطني و ظاهري در شكم مادر مقصود است و برخي گفتهاند: بعد از ولادت كه قوت انسان تكميل ميشود. و برخي گفتهاند: خلقت جسم است و تسويه آن براي افعال كه هر عضوي عمل خاص خود را انجام ميدهد و قريب به همين مضمون را در سوره انفطار/ 7 و اعلي/ 2 مينويسند[16].
2. علامه طباطبايي; در تفسير آيه 7 سوره انفطار «الذي خلقك فسوّاك فعدلك» مينويسند:
«از تدبير الهي خلقت انسان با تمام اجزاء وجودي است سپس تسويه آن به قرار دادن هر عضوي در جاي مناسب خويش بر طبق مقتضاي حكمت است سپس عدل اعضاء كرد يعني توازن متعادل بين اعضای او قرار دارد. كه برخي را قوي و برخي را ضعيف كرد تا همديگر را تكميل كنند»[17].
3. استاد مكارم شيرازي در تفسير آيه 7 انفطار (الذي خلقك فسواك فعدلك في ايّ صورة ما شاء ركبك) آن را اشاره به چهار مرحله عظيم خلقت ميدانند كه عبارتند از:
خلقك = اصل آفرينش.
سواك = مرحله تسويه و تنظيم كه هر عضوي از اعضاء پيكر او را با نظمبندي عجيبي موزون ساخت.
عدلك = تعديل ميان قوا و اعضاي پيكر و هماهنگي و رابطه آنها با يكديگر كه اين اعضاء كار يكديگر را تكميل ميكنند.
في ايّ صورة ما شاء ركبك = تركيب و صورتبندي انسان در مقايسه با موجودات ديگر كه صورت نوع انسان موزون و زيبا و بديع است. و همچنين سيرتي زيبا دارد. و صورتهاي افراد انسان نيز با هم متفاوت است[18]. و در مورد تسويه در آيه 38 سوره قيامت مينويسند: «سوّي از ماده «تسويه» به معنا صاف كردن و نظام بخشيدن است. بعضي آن را اشاره به آفرينش روح ميدانند. بعضي نيز خلق را اشاره به آفرينش روح و جمله «سوّي» را اشاره به تنظيم و تعديل اعضاء پيكر آدمي ميشمرند. و بعضي ديگر آن را به تعديل و تكميل تفسير كردهاند.
ولي ظاهر اين است كه تعبيرات آيه چنان جامع و وسيع است كه هرگونه آفرينش و تنظيم و تعديل و تكاملي را كه روي علقه تا هنگام وضع حمل انجام ميگيرد شامل ميشود»[19].
ايشان كلمه «الباري» را اينگونه ترجمه ميكنند: «خداوندي كه مخلوقات را بيكم و كاست و بدون هيچ شبيهي از قبل، ايجاد كرد» و سپس در مورد «باريء» سه احتمال ذكر ميكنند:
الف: از ماده برء (بر وزن قفل) به معني بهبودي و رهايي از امور نا خوشايند و لذا باريء به كسي گفته ميشود كه چيزي را بدون كم و كاست و كاملاً موزون ايجاد كند.
ب: از ماده «بري» (بر وزن نفي) به معني تراشيدن چوب كه آن نيز به منظور موزون ساختن آن انجام ميگيرد[20].
ج: باريء كسي است كه چيزي را بيسابقه و بدون نمونه قبل ابداء كند[21].
4. استاد آية اللَّه معرفت مرحله تصوير و تسويه و تعديل را در هفته پنجم تا هفتم ميدانند[22].
5. همانطور كه بيان شد اگر در بحث «مضغه» تفسير مخلقه (حج/ 5) به تسويه، تمايز و تصوير را بپذيريم، مرحله تسويه با مضغه مخلقه يكي ميشود و همان مباحث علمي كه در مورد تمايز جنين در هفته سوم بارداري به سه لايه زاينده اكتودرم، مزودرم و آندودرم مطرح شد، در اينجا نيز مطرح ميشود[23].
6. دكتر پاك نژاد در مورد آيه 24 سوره حشر مينويسند:
«اواخر سوره حشر با آنكه خدا را اسامي فراواني است پروردگار چند عدد از آن را به عنوان اسماي حسناي خود انتخاب و ذكر كرده كه با مداقه كافي ميبينيم اين اسماء عصاره و عنوان تمام آراء معنوي و مادي و مراحل گوناگون تطور و دگرگوني و تكامل زندگي اجتماعي، اقتصادي، بهداشتي، طبيعي و سياسي ميباشد... . سه اسمي كه خلاصه دو آيه طولاني همين قسمت است كه درباره جنينشناسي نقل شد. «هواللّه الخالق الباريء المصور» ـ خالق (آفريننده) باريء (اي المميز) كسي كه مخلقه را از غير مخلقه متمايز ميسازد ـ مصور (تصوير كننده) انساني»[24].
7. يكي از صاحبنظران در مورد مراحل ساختمان جنين با ذكر آيه 24 سوره حشر مينويسند: ساختمان جنين را در سه مرحله زير ميتوان خلاصه كرد:
الف: آفرينش توده سلولها يا مصالح ساختماني بدن يك انسان.
ب: مجزا شدن سلولها از يكديگر و رفتن هر يك بجاي خود.
ج: تصوير و صورت بندي جنين.
اين سه مرحله را قرآن كريم در ضمن سه كلمه بيان داشته است:
اوّل: هو اللّه الخالق: اوست خدايي كه آفريننده (انبوه سلولها) است.
دوّم: الباري: خدايي كه جدا كننده (سلولها) است.
سوّم: المصوّر: خداوند پيكرسازي كه به اين سلولها صورت انساني ميدهد و سپس آيه 6 سوره آلعمران را ذكر ميكند[25].
[1]. در سوره تغابن آيه 3 به همين مضمون وجود دارد.
[2]. ر.ک: تفسيرنمونه، مکارمشيرازي، دارالکتبالاسلاميه، تهران، ج16، ص159 و ج24، ص 186 و ر.ک:تفسيرالميزان، علامهطباطبايي، انتشارات بنياد علمي و فکري علامه، ذيل آيه64 سوره غافر.
[3]. سجده/ 9 و قريب به همين مضمون در سوره حجر، 29 و ص، 72.
[4]. كهف/ 37.
[5]. قيامت/ 38.
[6]. اعلي/ 2.
[7]. انفطار/ 7 ـ 8.
[8]. حشر/ 24.
[9]. آلعمران/ 6.
[10]. حج/ 5.
[11]. ر. ك: مفردات راغب اصفهاني و التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 5، ص 280 ـ 281.
[12]. هرچند كه ماده بري و برء معاني آن نزديك است و برخي لغويين هم معناي جامع آنها را «دوري از نقص و عيب» دانستهاند. امّا الباريء را لغويين در ماده برء آوردهاند نه ماده بري. (التحقيق، ج 1، ص 240)
[13]. حشر/ 24.
[14]. حسن مصطفوي، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 1، ص 241 (ماده برء).
[15]. برخي از لغويين تصريح ميكنند كه تسويه در مفهوم برأ و بري هر دو هست. (همان، ص 240)
[16]. مجمع البيان، ج 5، زير آيات فوق.
[17]. الميزان، ج 20، ص 337.
[18]. تفسير نمونه، ج 26، ص 221 - 222 با تلخيص.
[19]. پيام قرآن، ج 2، ص 79.
[20]. در معناي لغوي باري گذشت كه اين لغت را لغويين در ريشه برء آوردهاند نه ريشه بري، و لذا كلام ايشان در اينجا عجيب است.
[21]. تفسير نمونه، ج 23، ص 555.
[22]. التمهيد في علوم القرآن، ج 6، ص 88.
[23]. ر. ك: طب در قرآن، ص 87 ـ 88 و رويانشناسي پزشكي لانگمن، ص 57.
[24]. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج 1، ص 268.
[25]. بي آزار شيرازي، گذشته و آينده جهان، ص 61 - 62.