- توضیحات
- نوشته شده توسط manager
- دسته: ـ لباس فعليروحانيت از چهزماني مرسوم شدهآيا روايت خاصي داريم؟
- بازدید: 3766
پرسش:
لباس فعليروحانيت از چهزماني مرسوم شدهآيا روايت خاصي داريم؟
پاسخ:
مقدمه
گاهي ميان دو مفهوم چنان پيوند محكمي در ذهن ما برقرار ميشود كه با ورود يكي از آنها به فضاي ذهن، ديگري نيز بلافاصله حضور مييابد. اين عملكرد ذهن را تداعي معاني گويند. لذا انسان از اين ويژگي ذهني استفاده كرد و با قراردادهاي خاص يا عام از نشانههاي سادهاي براي احضار معاني به ذهن بهره برد. اين نشانههاي قراردادي (نماد، سمبل، شعار و مظهر) نام دارند. مثلاً پرچم نماد يك كشور و مليت است...
نماد آينه تمام نماي معنا است و اين ارتباط شديد ميان نماد و معنا هنگامي در ذهن ايجاد ميشود كه اولاً شخص از وضع نماد براي معنا آگاهي داشته باشد ثانياً مكرر اين پيوند را ديده باشد. در نتيجه هرچه اين مشاهده بيشتر باشد، ارتباط ميان نماد و معنا بيشتر ميشود. به حدي كه گويا نماد معنا و معنا نماد است و پوشيده نيست كه نماد فوايد و ثمراتي دارد از جمله اينكه پيامي را توسط نماد انتقال ميدهيم و توجه فراواني را جلب ميكنيم، اثري ميپذيريم، باطن خود را مينمايانيم، حضور و حيات انديشهاي را پاس داشته و موجوديت آن را اعلام ميكنيم[1]. با توجه به اين مقدمه به اهميت جايگاه لباس روحانيت به عنوان يك نماد براي تبليغ دين و مكتب اهل بيت: بيشتر پي ميبريم.
يكي از وجوه امتياز انسان بر حيوانات لباس اوست. بررسي كتابهاي تاريخ به سهولت بر ما آشكار ميكند كه درگذشته حيات بشر اصناف مختلف اجتماعي از جمله روحانيون، علما، فقها، قاضيان و خطيبان در فرقههاي مختلف و اديان گوناگون لباسهاي متفاوت داشتهاند. فيلسوفان و اهل حكمت لباس ويژهاي داشتند كه به جامه بخارايي شهرت داشت ولي ميان فقيهان و محدثان مرسوم نبود. سخنوران و واعظان نيز به هيأت ويژهاي كلاه خمرهاي بر سر مينهادند و دستار ميبستند[2].
اطلاعاتي كه درباره علماي عصر ساماني در منابع و مآخذ درج شده است قدري بيشتر و واضحتر است. ابوالمظفر محمد بن ابراهيم برغشي، وزير سامانيان بعدها كه از كار كناره گرفت و به كسب علم و معرفت پرداخت، دراعة سپيدي به تن ميكرد. در زمستان دراعه را بر روي ديگر لباسهايش ميپوشيد و سپس عمامه را بر سر خود مينهاد. اين لباس بسياري از علما و فقها به ويژه در شهرهاي خراسان بود[3]. نقاشيها و تصاوير به جاي مانده از روزگار گذشته نيز گويايي از اختلاف لباس اقشار مختلف ارائه ميدهد. ابنسينا دانشمند نامدار قرن چهارم و پنجم نيز به سبك رايج ميان فقها لباس روحانيت ميپوشيد و تحتالحنك ميپوشيد[4].
لباس روحانيت يك نماد است. نمادي از يك صنف و نشاني از يك نهاد كه رسالتي بزرگ بر دوش دارد. اين نماد وابسته به يك ايده و رسالت و فرهنگ ميباشد كه با آغاز تاريخ انسان شروع شده و به سابقة همة پيامبران الهي ديرينه دارد. اگر هم از لباس روحانيت به عنوان لباس پيامبر اكرم9، امام صادق7 ياد ميشود به اين معنا نيست كه رسول اكرم9 و امام صادق7 همين عمامه و عبا و قبا را به سبك امروزين آن در برداشتهاند. اين سخن بيان وابستگي اين نماد به اسلام و تشيع و پيوند آن با نبوت و امامت است و به همين دليل بزرگداشت اين لباس لازم است. پس مشخص ميشود كه علت اصرار بر پوشيدن اين لباس فوايدي است كه در آن نهفته است. كه به اختصار به آن فوائد اشاره ميكنيم:
1. اعلام آمادگي براي خدمات اجتماعي و پاسخ به پرسشهاي ديني.
2. تداعي و تذكر ارزشها براي صاحب لباس.
3. تداعي و تذكر ارزشها براي ديگران (حضور روحاني در ميان جمع مساوي با كارواني از مفاهيم ديني).
علامه حسنزاده آملي فرمودند: در ايام كشف حجاب رضاخان كه پوشيدن لباس بلند جز براي عدهاي از علماي بزرگ و مجتهدان با سابقه ممنوع اعلام شده بود و مأموران دولت رضاخان لباس روحانيت را به زور از تن طالبان علوم دين در ميآوردند يكي از علماي بزرگ، خود را موظف كرده بود كه روزانه يكي دو ساعت در بازار شهر حضور يابد و قدم بزند. ايشان ميفرمودند ميخواهم با اين عمل از فراموش شدن دين و روحانيت جلوگيري كنم.
4. اعلام حضور انديشة اصيل ديني.
5. تصريح به آرمانها.
6. جمعيت فراوان طلبه و القاي ناخودآگاه حقانيت اين مسير و اهميت دين.
7. تبليغ غيرمستقيم.
8. بهرههاي معنوي و عنايات ويژه كه همة اين امور در ساية پوشيدن لباس روحانيت است.
9. نيكوبودن عمامه و عبا: از جمله روايات اينكه از پيامبر9 حكايت شده كه فرمود: امت من تا آنگاه كه عمامه بر روي عرقچين ميپوشد بر فطرت (و اصالت دينياش) باقي است[5]. در جايي ديگر حكايت شده كه ميفرمايند دو ركعت نماز با عمامه از چهار ركعت بدون عمامه بهتر است[6]. همچنين نقل شده كه فرمودند: «اما العمامة فسلطان الله: عمامه نشانه سلطنت خداوند است»[7]. در روايتي ديگر داريم که فرشتگان مأمور ياري مسلمين را با عمامه توصيف کرده است. در جاي ديگر به عمامه با عنوان تاج فرشتگان اشاره شده است[8]. در کل هيأت عمومي اين لباس در همان نگاه اول زيبايي همراه با سنگيني و عظمت و قداست را مينماياند و نوعي دلالت نمادين بر مقام بندگي است.
11. عمامهگذاري در سنت پيامبر9: سيره ائمه اطهار: نيز بر حفظ و نگهداري اين لباس که نماد آن عمامه است بوده چند روايت را از کتب حديث نقل ميکنيم.
1. تاثيرگذاري در روز غدير
امام علي7 فرمود: روز غديرخم پيامبر خدا مرا با عمامهاي سياه که دنبالة آن روي شانهام قرار داشت معمّم کرد[9].
روز غديرخم، پيامبر خدا به دنبال علي7 فرستاد و او را معمم کرد و سر عمامه را از پشتش آويخت[10].
امام زينالعابدين7 فرمود: پيامبر خدا با عمامة سحاب خود علي بن ابيطالب7 را معمم کرد و آن را از جلو و پشت سر فروهشت، سپس گفت: رو کن پس رو کرد و سپس گفت پشت کن او برگشت پس گفت فرشتگان، اينگونه نزد من آمدند و سپس گفت هرکه من مولاي اويم، علي مولاي اوست.[11]...
2. در جريان نماز عيد امام هشتم علي بن موسي الرضا7
در کتب حديثي آمده که وقتي مأمون امام رضا7 را با اصرار زياد مجبور به خواندن نماز عيد ميکند امام7 اقامة نماز را مشروط به اقامة سنت رسول خدا و اميرالمؤمنين علي7 ميکند. سپس روز عيد غسل کرد و عمامه سفيد گذاشت در حديث چنين نقل شده: فلما طلعت الشمس قام7 فاغتسل وتعمّم بعمامة بيضاء[12]. که از اين روايت به خوبي فهميده ميشود که عمامه گذاشتن از سنت رسولاکرم و ائمه معصومين بوده است. همچنين روايات زيادي وجود دارد که از عمّامه تعبير به مروَت، زياد کننده حلم، تاج ملائکه تاج کرامت و عزت و غيره شده است[13].
البته عمامه لباس شهرت نيز نيست زيرا هرگونه لباس و نيز آرايش و رفتاري که موجب انگشتنما شدن آدمي در ميان ديگران و جلب توجه آنها گردد لباس شهرت ناميده ميشود و از نظر شرع ممنوع است. همچنين پيروي از شيوههاي متعارف و عدم مخالفت با رويه و روند معمول ميان مردم و خود را متفاوت از ديگران نشان ندادن، در شرايط عادي توصيه شده است[14]. حال ميبينيم كه لباس روحانيت نظير لباس نظاميان، پرستاران، كارگران، ورزشكاران نمادي كاملاً شناخته شده و موجه براي يك گروه اجتماعي است گروهي كه وجود آن در جامعه ضروري، و جايگاه و رسالت آن بسيار پراهميت است. پس اين لباس خلاف عرف نيست و لباس يك عرف خاص اجتماعي است و به دليل مصالح فراواني كه در آن قرار دارد بايد حفظ شود. بله اگر كسي رنگ زنندهاي براي عبا و عمامه و كفش خود انتخاب كند لباس شهرت پوشيده است و اگر از پارچة فوق العاده گران قيمت باشد به حدي كه از انواع متعارف بين مردم فاصلة زياد داشته باشد و در نگاه اول چشمها را خيره كند پوشيدن آن عنوان لباس شهرت را دارد و ممنوع است. ولي پوشيدن لباس ويژة هر يك از اصناف در بين مردم غريب و غيرعادي نيست[15].
[1]. لباس روحانيت، ص 20 ـ 17.
[2]. همان، ص 29.
[3]. همان، برگرفته از كتاب تاريخ پوشاك ايرانيان، ص 90.
[4]. همان، ص 30.
[5]. كنز العمال، ح 41148 ـ 41142.
[6]. وسائل الشيعه، (4، 64)
[7]. بحار الانوار 48، 13، 1.
[8]. فروع کافي 6، 461.
[9]. الاصابة: 4، 23، 4584، شرح الأخبار: 1، 321، 288.
[10]. اسد الغابة، 3، 170، 2806، الرياض النفرة 3، 194، کنزالعمال 15، 483، 41911.
[11]. نظم دررالسمطين،112، خلاصه عبقاتالانوار، 9،235 و 9،237، برگرفته از دانشنامه اميرالمومنين.
[12]. وسائل الشيعه، ج 5، ص 56.
[13]. مستدرک الوسائل، ج 3، ص 276؛ وسائل الشيعه، ج 5، ص 55.
[14]. جواهر الکلام، ج 13، ص 305.
[15]. لباس روحانيت، نوشته آقاي محمد عالم زاده نوري، ص 65 ـ 64.