پرسش:

آيا مي‌توان خدا را ديد و آيا فضانوردان خدا را ديده‌اند؟

˜ پاسخ:

از جمله وسايل ادراكي كه خداوند در وجود انسان نهاده است؛ حواس پنج‌گانه مي‌باشد كه يكي از اين حواس قوه‌ بينايي است.

هركدام از اين حواس، ادراك خاص خود را دارد. به عنوان مثال قوه‌ بينايي انسان برخي از اشيا «مادي» را در شرايط خاصي مثل نور كافي، فاصله‌ مناسب مكاني و زماني، نبودن مانع و... ؛ مي‌تواند مشاهده كند. بنابراين موجودات «غيرمادي» و موجوداتي كه شرايط ويژه‌ ديدن را ندارند؛ با چشم قابل ديدن نيستند. مثلاً صداها، بوها و عقل انسان را نمي‌توان با چشم مشاهده نمود.

خداوند متعال موجودي است كه نه جسم است و نه صفات جسماني دارد تا بتوان او را با حواس ظاهري درك نمود مثلاً مكان ندارد تا بتوانيم با نزديك شدن، او را مشاهده كنيم اگر چه به اعماق زمين يا به اوج آسمان‌ها سفر كنيم[1]. خداوند در پاسخ حضرت موسي7 که از طرف قوم خود تقاضاي ديدن خدا را مطرح کرد؛ مي‌فرمايد:

(وَلَمَّا جَاءَ مُوسَي‏ لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَنْ تَرَانِي وَلكِنِ انْظُرْ إِلَي الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمّا تَجَلّي‏ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكّاً وَخَرَّ مُوسي‏ صَعِقاً فَلَمّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ)[2]؛ «و هنگامي كه موسي به ميعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض كرد: «پروردگارا! خودت را بر من بنماي، [تا] بر تو بنگرم.» (خدا) گفت: «[هرگز] مرا نخواهي ديد؛ وليكن به كوه بنگر و اگر در جايش ثابت ماند، پس در آينده مرا خواهي ديد» و هنگاميكه پروردگارش بر كوه جلوه نمود، آن را همسان خاك قرار داد؛ و موسي مدهوش (به زمين) افتاد؛ و هنگامي كه به هوش آمد، گفت: «منزّهي تو (از اين‌كه با چشم ديده شوي)! به سوي تو بازگشتم؛ و من نخستين مؤمنانم».

در اين آيه‌ شريفه به طور صريح مي‌فرمايد: هرگز با چشم مرا نخواهي ديد. آنگاه در ادامه، يک شاهد عيني ذکر مي‌کند که اگر اين کوه با عظمت، به هنگام تجلّي خداوند بتواند در جاي خودش باقي بماند، تو نيز مراخواهي ديد. اما آن کوه، با همه‌ عظمت خود، به هنگام تجلي خداوند، متلاشي شد و به صورت ذره‌هاي ريزي به هوا برخاست[3]. حال انسان چگونه مي‌تواند در موقع تجلي خداوند، پابرجا بماند، تا بعد از آن خدا را مشاهده کند.

آري، انسان ظرفيت لازم براي تحمل تجلي اعظم الهي را ندارد؛ مثل يک لامپ معمولي که هرگز نمي‌تواند برق فشار قوي را تحمل کند.

اما نکته‌ مهم اين است که در وجود انسان چيزي به نام «قلب» يا «روح» قرار دارد که انسان با آن مي‌تواند خداي خود را حضوراً درک نمايد و اين نوع ادراک بسيار بالاتر و کامل‌تر از چشم است. همان‌گونه که گاهي با چشم، انساني را در حالت ترس مشاهده مي‌کنيم اما در مواقعي خود دچار حالت ترس مي‌شويم. واضح است که مشاهده‌ دوم قابل مقايسه با مشاهده‌ اولي نيست[4].

استاد شهيد مطهري مي‌نويسد:

شيعه معتقد است که خداوند با چشم، هرگز ديده نمي‌شود، نه در
دنيا و نه در آخرت، اما حد اعلاي ايمان نيز يقين فکري و ذهني نيست. زيرا يقين فکري «علم‌ اليقين» است؛ و بالاتر از يقين فکري، يقين قلبي است که «عين اليقين» است. «عين اليقين» يعني شهود خداوند با قلب نه با چشم... .

از حضرت علي7 سؤال شد آيا خداوند را ديده‌اي؟ فرمود: خدايي را که نديده باشم عبادت نمي‌کنم، چشم‌ها او را نمي‌بيند اما دل‌ها او را مشاهده مي‌کند[5]. از برخي ائمه: نيز سؤال شده است: آيا پيامبر اکرم9، در معراج خدا را ديد؟ فرمودند: با چشم نه ولي با دل آري[6]-[7].
يادآوري

مشاهده‌ قلبي براي عموم انسان‌ها در حالاتي که تمام راه‌هاي طبيعي بر آن‌ها بسته شود و به اصطلاح به حالت اضطرار برسند مثل زماني که هواپيما در حال سقوط، يا کشتي در حال غرق شدن است؛ اما عده‌اي از بندگان که به درجات بالاي ايمان رسيده‌اند؛ لازم نيست تا مضطر شوند و خداوند را با تمام وجود شهود کنند بلکه در همه‌ حالات حضور خدا را مشاهده مي‌کنند.

فضانوردان نيز از اين قاعده مستثني نيستند و نمي‌توانند خدا را با چشم سر ببينند ولي ممکن است در حالت هراسي که در فضا به آن‌ها دست داده پرده‌هاي غفلت کنار رفته و خدا را مشاهده‌ي قلبي کرده باشند و يا ...

[1]. ر.ک: کلم‌ الطيب، سيد عبد الحسين طيب، ص 76 و 77، مباني خداشناسي، محمدي ري‌شهري، ص 22 تا 26.

[2]. اعراف/ 143. همچنين ر. ك: انعام/ 103، نساء/ 153، فرقان/ 24.

[3]. ر. ک: الميزان، علامه طباطبايي، ج 9، ص 237 و 238.

[4]. ر. ک: معارف قرآن، مصباح يزدي، ص 93 و 94 و آموزش عقائد، ج 1، ص 78 و 79،
غرويان و ديگران.

[5]. توحيد صدوق، باب 43، حديث 1 و ص 308. همچنين ر. ک: به رواياتي در همين موضوع، بحارالانوار، ج 4، باب رؤية.

[6]. همان.

[7]. مجموعه آثار، شهيد مطهري، ج 3، ص 102.