شبهه

آیا جن و انس برای عبادت خلق شده‌اند؟ یا برای جهنم؟

˜ توضیح شبهه

از برخی آیات چنین فهمیده می‌شود که جن و انس برای «عبادت» خلق شده‌اند، اما از برخی آیات دیگر این چنین فهمیده می‌شود که بسیاری از آن‌ها برای «جهنّم» آفریده شده‌اند[1]، به تعبیر دیگر، آیه 51 از سوره نازعات می‌گوید که انسان و جن: «فقط به منظور عبادت خدا آفریده شده‌اند»، در حالی که آیه 179 سوره اعراف می‌گوید: «بسیاری از آنان (انس و جن) برای جهنّم آفریده شده‌اند». این تناقض را چگونه می‌توان پاسخ داد؟

1. (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ)[2]؛ «و جن و انسان [ها] را جز برای پرستش [خود] نیافریدم.»

2. (وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّیَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّیُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّیَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ)[3]؛ «و در واقع بسیاری از جنّ و انسان[ها] را برای جهنّم آفریدیم [چرا که] به رایشان دل‌ها [و عقل‌ها]یی است که با آن‌ها فهم عمیق نمی‌کنند و به رایشان چشم‌هایی است که با آن‌ها نمی‌بینند و به رایشان گوش‌هایی است که با آن‌ها نمی‌شنوند آنان همانند چهارپایانند، بلکه آنان گمراه‌ترند! تنها آنان غافلانند.»

˜ پاسخ

منظور از عبادت در آیات دسته اوّل چه عبادتی است؟ عبادتی تکوینی است یا تشریعی؟ اگر منظور از عبادت عبادت تکوینی باشد بین این دو دسته از آیات ناسازگاری وجود دارد، چون در عبادت تکوینی انسان و جن مجبور هستند که خداوند را اطاعت کنند و به بهشت بروند ولی در آیه دوم امر برعکس است و انسان‌ها به داخل جهنم می‌روند اما در عبادت تشریعی انسان و جن مجبور نیستند که خداوند را اطاعت کنند بلکه اختیار دارند و با توجه به اینکه انسان وجداناً و بر اساس آیات زیادی آزاد و مختار است. بنابراین قطعاٌ در این‌جا مقصود از عبادت، عبادت تکوینی نیست بلکه عبادت تشریعی است چرا که اگر مقصود عبادت تکوینی می‌شد تنها جن و انس را شامل نمی‌شد بلکه تمام موجودات را شامل می‌شد در حالی‌که آیات گروه اوّل و دوم فقط خبر از جن و انس می‌دهند.

مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع‌البیان می‌نویسد: لام در جمله «لیعبدون» لام غرض است به این معنا که هدف از آفرینش جن و انس آن است که آن‌ها را در معرض پاداش نیک قرار دهم و این به دست نمی‌آید مگر به وسیله انجام دادن عبادت‌ها پس این طور می‌شود که خداوند هدفش از آفرینش جن و انس عبادت است، بنابراین اگر گروهی او را عبادت نکردند غرض و هدف آفرینش باطل نخواهد شد، و مانند کسی می‌ماند که غذایی را برای مردمی فراهم آورده و آن‌ها را دعوت کرده است که آن غذا را بخورند و آن مردم حاضر شده‌اند، ولی بعضی از آن‌ها از آن غذا نخورده‌اند، در این صورت به آن شخص دعوت‌کننده بی‌خردی نسبت داده نخواهد شد و هدفش درست بوده است، زیرا خوردن غذا متوقف است به اختیار و انتخاب دیگری[4].

علامه طباطبایی در این مورد می‌نویسد:

«استثنا در جمله «الاّ لیعبدون» استثنایی از نفی است و شکی نیست که این استثناء ظهور در این دارد که خلقت بدون غرض نبوده و غرض از آن فقط عبادت بوده است، یعنی غرض این بوده است که خلق عابد خدا باشند نه این‌که او معبود خلق باشد، چون فرموده است «الاّ لیعبدون» یعنی تا آن‌که مرا بپرستند و نفرموده است که تا من پرستش شوم یا تا من معبودشان باشم»[5].

بنابراین هدف از آفرینش عبادت پروردگار است و هدف از عبادت پروردگار تکامل انس و جن می‌باشد. از طرف دیگر در آیه 179 اعراف نفرمود که همه انسان‌ها برای دوزخ آفریده شده‌اند بلکه فرمود بسیاری از آن‌ها برای دوزخ آفریده شده‌اند، یعنی سرانجام بسیاری از مردم لجوج که راه کفر و شرک می‌پویند و از هدایت الهی استفاده نمی‌کنند دوزخی شدن است. همان طور که در طول تاریخ و حتی عصر ما می‌بینیم که اکثریت مردم راه اسلام را انتخاب نمی‌کنند و بر شرک و کفر خود اصرار می‌ورزند. پس با دقت در دو دسته از آیات متوجه می‌شویم که دسته اول از آیات بیان‌گر این حقیقت است که یکی از اهداف خلقت انسان عبادت پروردگار است، اما دسته دوم از آیات این را بیان می‌کنند که اکثریت از انس و جن به خاطر داشتن امکان هدایت و عدم استفاده از آن جهنمی می‌شوند. در واقع این دو دسته از آیات از لحاظ موضوع با هم اختلاف دارند و نمی‌توان آن‌ها را مخالف و متضاد هم عنوان کرد.
منابع جهت مطالعه بیشتر

1.     مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 7، ص 19.

2.     حسینی شاه‌عبدالعظیمی،حسن‌بن‌احمد، تفسیراثناعشری،ج4،ص 245.

3.     کاشانی، ملافتح الله، منهج الصالحین فی الزام المخالفین،ج4، ص147.
طباطبایی، المیزان، ج 8،‌ ص 418.

[1]. http://answering-islam.org.uk/Quran/contra/; Ábdallah Ábd al-Fadi.

[2]. ذاریات / 56.

[3]. اعراف / 179.

[4]. تفسیر مجمع البیان، طبرسی، ج 5، ص 170.

[5]. تفسیر المیزان، ج 8، ص 418.