شبهه

آیا همه بادیه‌نشینان عرب کافر و منافقاند؟

توضیح شبهه

کلمة اعراب 10 مرتبه در قرآن‌کریم آمده است که گاهی اشاره به همة آن‌ها دارد و گاهی عدة خاصی از آن‌ها. محل بحث ما آیه 97 سوره مبارکه توبه است که می‌فرماید: (الْأَعْرَابُ أَشَدُّ کُفْراً وَنِفَاقاً وَأَجْدَرُ أَلاَّیَعْلَمُوا حُدُودَ مَاأَنْزَلَ اللّهُ عَلَی‌ رَسُولِهِ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ)؛ «عرب‌های صحرانشین در کفر و نفاق شدیدترند؛ و به ناآگاهی از حدود آنچه خدا بر فرستاده‌اش فرو فرستاده سزاوارترند؛ و خدا دانای فرزانه است».

آیا همة اعراب منافق و کافر هستند؟! و آیا آیندگان از آنان نیز زمینة رشد و هدایت نخواهند داشت!؟ چه خصوصیتی در اعراب وجود دارد که مانع از هدایت آن‌هاست؟ آیا در آیة کل اعراب مراد است یا برخی از آن‌ها؟

Article II.               ˜ پاسخ

از دیرباز ذیل این آیه شریفه سؤال مطرح بوده است و مفسران به تحلیل آن پرداخته‌اند. تفاسیری همچون جامع‌البیان طبری، تبیان شیخ طوسی، مجمع‌البیان طبرسی، مفاتیح‌الغیب فخررازی و... در این آیه به بیان ویژگی‌های اعراب و روحی‌ات آنان پرداخته‌اند.
(a)      معنای لغوی اعراب

اعراب از ریشه عرب است که در لغت به معنای فصاحت و بلاغت است. در «العین» آمده است: «العرب العاربه» یعنی کسی که صریح سخن می‌گوید و «اعرب رجل» یعنی کسی که فصیح‌ترین سخن را دارد و «هو عربانی اللسان» یعنی فصیح[1].

در این‌که کلمة أعراب جمع عرب است یا این‌که جمع بدون مفرد، لغویون اختلاف نظر دارند. «مفردات» آن را در اصل جمع عرب دانسته است اگرچه در ادامه تصریح می‌کند که اسم عرب‌های بادیه‌نشین و بیابان گرد شده است[2] اما معمولاً اهل لغت اعراب را جمع بدون مفرد می‌دانند[3]. اما صرف‌نظر از این‌که اعراب جمع عرب باشد یا نباشد، به نظر می‌رسد معنای عرفی و اصطلاحی آن، همان بادیه‌نشینانی هستند که غالباً کم‌سواد یا بی‌سواد و ناآشنای به احکام دین بوده‌اند.

لسان‌العرب از «ازهری» نقل می‌کند که: مرد «اعرابی» هنگامی گفته می‌شود که اهل بادیه و بیابان باشد و صاحب بز و کوچ کردن و گشتن به دنبال چراگاه و جستجوی مناطقی که باران آمده است و «عرب» کسی است که در سرزمین‌های نزدیک آب و کشتزار سکنی می‌گزیند و در شهرها وطن می‌گیرد[4]. «مجمع‌البحرین» نیز می‌گوید: اعراب فقط به ساکنین بادیه و بیابان اطلاق می‌شود و به ساکنین شهرها «عرب» می‌گویند[5].
(b)      تفاوت اعرابی با عرب

به گفتة فخر رازی اعرابی یک صفت دارای نقص است اما عربی بودن یک افتخار است. لذا اگر به یک بادیه‌نشین بگویند اعرابی خشمگین خواهد شد[6]. بنابرآنچه از کتب لغت استفاده می‌شود، اعراب به کل بادیه‌نشینان گفته می‌شود اما وقتی بخواهند به یکی از آن‌ها اشاره کنند او را اعرابی می‌خوانند. «یا» در اینجا «یای نسبت» است[7].
(c)       پاسخ اول

برخی مفسران (مانند صاحب تفسیر مجمع‌البیان والمنار) معتقدند مراد از این آیة شریفه این است که بادیه نشینان اگر کافر یا منافق بودند در کفر و نفاق خود سخت‌تر از مردم شهر هستند به خاطر آنکه از دسترسی و استماع حجت‌های الهی و مشاهده معجزات و برکت‌های وحی دورند. لذا معنای آیه این می‌شود که کفار و منافقان از اعراب نسبت به سایر منافقان و کفار سخت‌ترند[8].
(d)      پاسخ دوم

با توجه به اینکه این پرسش در مورد آیات قرآن‌کریم است از این‌رو لازم است برای فهم آیات و رفع شبهه از آن‌ها از قواعد تفسیری استفاده کنیم تا معنای صحیح آیه معلوم شود یکی از قواعد تفسیری «قاعده سیاق» است. به این معنا «خصوصیت و فضای معنایی که از قرار گرفتن کلمات و جملات در کنار هم حاصل می‌شود که در معنای واژه یا عبارت تأثیر می‌گذارد.»[9] و این قاعده یکی از اصول عقلایی محاوره می‌باشد که برای فهم یک عبارت، به عبارات قبل و بعد آن نیز توجه شود.

لذا اگر این آیه با توجه به مجموعه آیات قبل و بعدش در نظر گرفته شود و تفسیر شود شبهات ذکر شده مطرح نمی‌شود.

زیرا آیات قبل این آیه در مورد منافقین مدنیه است، لذا با توجه به سیاق، این آیه نیز در مورد منافقین و دشمنان پیامبر از اعراب می‌باشد که چنین ویژگی‌هایی دارند.

آیات بعد که اعراب را به دو گروه تقسیم می‌کند، برای این است که چنین توهمی پیش نیاید که همة اعراب دارای چنین صفاتی هستند؛ لذا گروه اول ضعیف الایمان، بخیل و تنگ‌نظر معرفی می‌شوند و گروه دوم را مؤمنان با اخلاص از اعراب و بادیه‌نشینان معرفی می‌کند و می‌فرماید:

(وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَن یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَتَّخِذُ مَایُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلاَ أَنّها قُرْبَةٌ لَهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ اللّهُ فِی رَحْمَتِهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ) [10]؛ «و از عرب‌های صحرانشین کسانی هستند که به خدا و روز بازپسین ایمان دارند؛ و آنچه را (در راه خدا) مصرف می‌کنند، [مایه‌] نزدیکی‌هایی در پیشگاه خدا و دعاهای فرستاده [ی او ]می‌شمارند. آگاه باشید که به‌راستی این [مایه] نزدیکی آنان است. به زودی خدا آنان را در رحمتش در خواهد آورد؛ [چرا] که خدا بسیار آمرزنده [و] مهرورز است».

در این آیه بعد از مطرح کردن ایمان آن‌ها به خدا و روز قیامت انفاق خود را نیز مایه نزدیکی به خدا و جلب دعای پیامبر می‌دانند.

یکی از نکات مهم در آیه تأکیدهای مکرر در آیه است مثل «الا» و «انّ» و... که این انفاق‌ها به طور قطع مایه تقرب آن‌ها می‌شود و غوطه‌ور شدن در رحمت الهی را در پی دارد (فی رحمته) و در پایان با توجه به شرایط جغرافیایی و محیطی کمبود امکانات و... به خاطر لغزش‌های احتمالی با عبارت (إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ) به آغوش باز توبه و رحمت الهی برای آن‌ها اشاره دارد. بنابراین همة بادیه‌نشینان و اعراب؛ منافق و کافر نبوده و نیستند و آیندگان از آن‌ها نیز زمینه رشد و هدایت را دارند.
(e)       یادآوری

اگرچه «اعرابی» به معنای بادیه‌نشین است ولی در روایات اسلامی معنای وسیع‌تری پیدا کرده است و به اصطلاح «نمادی» شده برای نوعی طرز تفکر که به دور از تعلیم و تربیت اسلامی است. به عبارت دیگر به منطقه جغرافیایی بستگی ندارد. لذا از امام صادق7 حکایت شده:

«من لم‌یتفقه منکم فی الدین فهو اعرابی»[11]؛ «هرکه از شما که از دین آگاهی و فهم عمیق نداشته باشد او اعرابی است».

بدین ترتیب چه بسیار افرادی که شهرنشینند ولی چون با معارف دینی بیگانه هستند، اعرابی محسوب می‌شوند و چه بسیار از بادیه‌نشینانی که با ایمان و آشنایی با معارف دینی مدنی به حساب می‌آیند[12].
(f)       نتیجه

با توجه به معنای لغوی و اصطلاحی، واژه «اعراب» به معنای افرادی است که بادیه‌نشین هستند و با توجه به آیات قبل و بعد آیه 97 سوره توبه معلوم شد که این ویژگی‌ها مخصوص عده‌ای خاص از اعراب بوده و آیات بعد از آن دسته دیگری از اعراب را معرفی می‌کنند که اهل ایمان به خدا، روز قیامت، انفاق و اخلاص می‌باشند که رحمت الهی و دعای بابرکت پیامبر بدرقه راه آن‌ها می‌باشد.
(g)      منابع جهت مطالعه بیشتر

1. تفسیر نمونه، ذیل آیه 97 سوره توبه.
2. تفسیر المیزان، ذیل آیه 97 سوره توبه.

[1]. العین، ج 2، ص 128.

[2]. مفردات، ص 556.

[3]. مانند: لسان العرب، ج 1، ص 587 و مجمع البحرین، ج 2، ص 117.

[4]. لسان العرب، ج 1، ص 581.

[5]. مجمع البحرین، ج 2، ص 117.

[6]. فخررازی، مفاتیح الغیب، ج 16، ص 125.

[7]. ر.ک: لسان‌العرب، ج 1، ص 587.

[8]. مجمع البیان، ج 5، ص 96.

[9]. روش‌شناسی تفسیر قرآن، ص119، علی‌اکبر بابایی غلامعلی عزیزی‌کیا و حجتی روحانی‌نژاد.

[10]. توبه/ 99.

[11]. تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 254 و کافی، ج 1، ص 31.

[12]. برای آگاهی بیشتر ر.ک: تفسیر نمونه، ج 8، ص 98.