شبهه

ماجرای پرستش گوساله طلایی چه بود آیا هارون درآن گناه شریک بوده؟

˜ پاسخ
ماجرای گوساله‌پرستی در قرآن

قرآن‌کریم در آیات مختلفی به جریان گوساله‌پرستی اشاره می‌کند اکنون در این قسمت به نقل داستان منطبق با آیات قرآن که عمده آن در سوره‌های طه و اعراف آمده پرداخته سپس به شبهه تعارض در زمینه ماجرای هارون و بی‌گناهیش می‌پردازیم.

خدای متعال با موسی سی شب در کوه طور وعده گذاشت که با اضافه شدن ده شب دیگر به چهل شب رسید موسی به برادرش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من باش و در اصلاح قوم من بکوش و راه فسادگران را پیروی نکن[1] در غیاب حضرت موسی9 حادثه‌ای در میان بنی اسراییل رخ داد و آن پرستش گوساله بود. گروهی از قوم موسی از زیورهای خود جسد گوساله‌ای ساختند که صدایی از خود تولید می‌کرد و آن را به عنوان خدای خود گرفتند[2] خدای متعال در این جریان قوم موسی را مورد آزمایش قرار داد و سامری آن‌ها را گمراه کرد[3] هارون به قومش گفت: ای قوم من، شما به وسیله این گوساله مورد آزمایش قرار گرفتید و پروردگار شما خدای رحمان است پس مرا پیروی کنید و فرمان مرا پذیرا باشید[4] گفتند ما هرگز از پرستش آن دست بر نخواهیم داشت تا موسی به سوی ما بازگردد[5]. موسی خشمگین و اندوهناک به سوی قوم خود بازگشت و به آن‌ها گفت: پس از من بد جانشینانی به رایم بودید سپس الواح را افکند و سر و ریش برادر خود (هارون) را گرفت و به سوی خود کشید هارون گفت: فرزند مادرم این گروه مرا تحت فشار قرار دادند و به استضعاف و ناتوانی کشیدند و نزدیک بود مرا به قتل برسانند پس کاری مکن که دشمنانت مرا شماتت کرده و شاد شوند و مرا در گروه ستمکاران قرار مده[6] طبق نقل در سوره طه موسی هارون را مورد بازخواست قرار داد که چرا وقتی دیدی قوم من گمراه شدند از من پیروی نکردی آیا تو در برابر فرمان من کوتاهی کردی[7] هارون به برادرش موسی گفت: فرزند مادرم ریش و سر مرا مگیر، ترسیدم که اگر کاری کنم (با آن‌ها مبارزه کنم) تفرقه میانشان ایجاد شود و هنگام بازگشت به من بگویی که چرا تفرقه ایجاد کردی و به سفارش من عمل نکردی[8] موسی در این هنگام به درگاه خداوند دعا نمود که پروردگارا من و برادرم را مورد مغفرت قرارده و ما را در رحمت بی‌پایانات داخل کن که تو مهربان‌ترین مهربانانی[9] سپس موسی به محاکمه سامری پرداخت که این چه کاری بود که تو انجام دادی او گفت من مطالبی را فهمیدم که آنان آگاه نشدند من چیزی از آثار رسول را گرفتم و آن را (در گوساله) ریختم[10] و این چنین نفس من این کار را برای من آراست[11] سپس موسی به سامری گفت باید از میان مردم بروی و با کسی تماس نگیری و در باقی عمرت این گونه خواهی بود که هر کس به تو نزدیک شود به او خواهی گفت با من تماس نگیر و یک وعده‌گاهی نزد خداوند داری که هرگز از آن تخلف نمی‌شود موسی گفت: به این معبودت (گوساله طلایی) که پیوسته آن را عبادت می‌کردی نگاه کن ما آن را می‌سوزانیم و سپس ذرات آن را به دریا می‌ریزیم[12] و هنگامی که غضب موسی فرو نشست الواح تورات را برداشت الواحی که هدایت و رحمت است برای کسانی که از خدا می‌ترسند و تسلیم فرمان خدایند[13] موسی به قوم خود گفت: شما با انتخاب گوساله به خود ستم کردید اکنون باید توبه کنید و به سوی پروردگارتان بازگردید به این گونه که یکدیگر را به قتل برسانید که این کار برای شما بهتر است[14].

قبل از پاسخ به تعارض‌نمایی آیات، لازم است به شخصیت هارون در قرآن بپردازیم.
(b)      هارون در قرآن

قرآن‌کریم در آیات مختلفی به تمجید از شخصیت هارون پرداخته که به مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌نماییم.

1. هارون از انبیای الهی است که مورد وحی خداوند است[15].

2. هارون کسی است که خدای متعال از رحمت خویش به موسی عنایت کرده است[16].

3. خدای متعال موسی و هارون را با آیات الهی و سلطان مبین به سوی قومشان فرستاده است[17].

4. خدای متعال موسی و هارون را فرقان (بصیرت شناخت حق و باطل) و نور و ضیاء و ایشان را مایه تذکر برای متقیین عنایت کرده است[18].

5. خدای متعال در آیه‌ای سلام و درود خود را بر این پیامبر الهی می‌فرستد و تاکید می‌کند که ایشان از بندگان خاص مومن هست[19].

6. خداوند متعال می‌فرماید ما به موسی و هارون منت نهاده آن‌ها را یاری کردیم و به راه مستقیم هدایت کردیم[20].

7. قرآن‌کریم هارون را از جمله پیامبرانی می‌داند که محسن، صالح، برگزیده و هدایت شده می‌باشد که صاحب کتاب، حکم و نبوت است[21].
(c)       سرزنش هارون چرا؟

در جریان گمراهی بنی‌اسرائیل و گوساله‌پرستی آن‌ها، موسی، هارون را مورد سرزنش قرار می‌دهد پرسش اینجاست که چرا موسی، هارون را مورد سرزنش قرا می‌دهد؟ مگر هارون خطایی انجام داده است؟

آیاتی که در این زمینه وجود دارند عبارتند از: (قَالَ یَا هَارُونُ مَا مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا أَلَّاتَتَّبِعَنِ أَفَعَصَیْتَ أَمْرِی)[22]، «(موسی) گفت: «ای هارون! هنگامی که دیدی آنان گمراه شدند، چه چیزی تو را بازداشت‌ که از من پیروی کنی؟! و آیا دستور مرا نافرمانی کردی؟!»؛ (وَأَلْقَی الْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ به رأس أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ قَالَ رَبِّ اغْفِرْلِی وَلأَخِی)[23]، «و (موسی) صفحه‌های (تورات) را افکند و سرِ برادرش را گرفت، در حالی‌که او را به سوی خود می‌کشید؛ [هارون] گفت: «پسر مادر[م]! در حقیقت این گروه مرا تضعیف کردند و نزدیک بود مرا بکشند؛ پس مرا دشمن شاد مکن و مرا با گروه ستمکاران قرار مده». (موسی) گفت: پروردگارا! من و برادرم را بیامرز».

مفسران در توضیح و تبیین آیات سه دیدگاه اساسی را مطرح کرده‌اند که به طور خلاصه عبارتند از:

الف) منظور از (أَلَّا تَتَّبِعَنِ) این است که چرا در زمان شرک قوم با اهل ایمان از آن‌ها جدا نشدی و به من ملحق نگشتی[24] و هارون تشخیص داده بود که در میان مردم بماند و در حقیقت مردم سزاوار ملامتند و این‌که به هارون می‌گوید می‌خواست از مردم جدا شوی در حقیقت ملامت و سرزنشی است بر مردم نه بر هارون[25].

ب) منظور از (أَلَّا تَتَّبِعَنِ) این است که چرا بر علیه آن‌ها قیام نکردی و در برابر شرک آن‌ها شدت عمل به خرج ندادی و استفهام در آیه (أَفَعَصَیْتَ أَمْرِی) حقیقی نیست بلکه استفهام توبیخی است (به این معنا که موسی می‌داند که هارون کوتاهی نکرده بلکه از هارون اقرارگرفته تا دیگران متوجه شوند) و این‌که موسی سر و ریش برادر را می‌گیرد علت این است که عرف در آن زمان این‌گونه بوده که وقتی کسی دیگری را مورد خطاب و سخن قرار می‌داد ریش او را می‌گرفت چنان چه امروزه دست طرف مقابل را می‌گیرند یا این‌که موسی هارون را خودش فرض کرده به این معنا که وقتی شخص عصبانی می‌شود در ابراز خشم ریش خود را می‌گیرد[26] و یا این‌که (الاتتبعن) به این معناست که چرا قوم را از شرک باز نداشتی و از این کار نهیشان نکردی[27]. آیه (قَالَ یَا هَارُونُ...) به این معناست که چرا از روش من از این‌که آن‌ها را از ظلالت و گمراهی منع کنی شدت و غضب به خرج ندادی آیا عصیان کردی از این‌که از من تبعیت کنی و بر آن‌ها غضب بورزی[28]. به تعبیردیگر (أَلَّا تَتَّبِعَن ...) به این معناست که چرا خشم الهی‌را به‌کار نبستی وبه جنگ باکافران نپرداختی[29].

ج) این تعبیرات کنایه‌ای است برای سرزنش قوم نه هارون به این بیان که: موسی یقین داشت برادرش بی‌گناه است اما این که او را سرزنش می‌کند می‌خواهد به بنی‌اسراییل بفهماند که گناه بسیار بزرگی مرتکب شده‌اند که حتی پای برادر موسی را که خود پیامبر عالیقدری بوی به محاکمه و دادگاه کشانده است آن هم با آن شدت عمل یعنی مساله به این سادگی نیست که بعضی از بنی‌اسراییل پنداشته‌اند انحراف از توحید و بازگشت به شرک آن هم بعد از آن همه تعلیمات و دیدن آن همه معجزات و آثار عظمت حق. این کار باورکردنی نیست و باید با قاطعیت هرچه بیشتر در برار آن ایستاد. گاه می‌شود به هنگامی که حادثه عظیمی رخ می‌دهد انسان دست می‌برد و یقه خود را چاک می‌زند و بر سر می‌زند تا چه رسد به این‌که برادرش را مورد عتاب و خطاب قرار دهد و بدون شک برای حفظ هدف و گذاردن اثر روانی در افراد منحرف و نشان دادن عظمت گناه به آن‌ها، این برنامه هاموثر است و قطعاً هارون نیز در این ماجرا کمال رضایت را داشته است. دیگر این‌که بی‌گناهی هارون در توضیحاتی که می‌دهد بر همگان ثابت شود و بعداً او را متهم به مسامحه در ادای رسالتش نمی‌کنند[30]. و اگر موسی می‌خواست با اندرز و موعظه و مقداری استدلال جلوی صدهزار گوساله پرست بایستد مسلماً کاری از پیش نمی‌برد پس می‌بایست در برابر سه جریان قاطعانه بایستد. برادرش سامری گوساله‌پرست‌ها[31].
(d)      بررسی سرزنش هارون در روایات

از امام صادق7 پرسیده شد چرا موسی ریش و موهای سر هارون را گرفت و آن را کشید با این‌که او در گوساله پرست شدن مردم هیچ گناهی نداشت؟ حضرت فرمود: چون هارون از میان قومش بیرون نرفت و از ایشان جدا نشد و به موسی ملحق نگشت و اگر هارون از قومش جدا می‌شد و از آن‌ها بیرون می‌رفت عذاب الهی بر آن‌ها نازل می‌گشت مگرنه این‌که موسی به هارون گفت: (إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَیْتَ أَمْرِی)[32] و هارون در پاسخ گفت: (إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی‌إِسْرائِیلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی).

سپس شیخ صدوق تحلیل می‌کند.

این‌که موسی سر و ریش برادر خود را گرفت در واقع سر و ریش خود را گرفته چرا که متعارف بین مردم این است که وقتی غمی یا مصیبتی بر آن‌ها وارد می‌شود محاسن خود را می‌گیرند مقصود موسی از گرفتن سر و ریش برادر این بوده که هارون بداند بر او لازم است که مصیبت زده باشد و در قبال کار قوم ناراحتی فراوانی بروز دهد و در عرف مردم نیز معمول است که شخص نزدیک را مورد عتاب و خطاب قرار می‌دهند به خاطر کار قبیحی که انجام شده تا شخص بعید حساب کار خویش را کرده و پی به زشتی عمل ببرد بر همین اساس قرآن به پیامبر خطاب می‌کند (لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ)[33]، خدای متعال می‌داند که پیامبرش مشرک نخواهد شد با این حال چنان خطاب می‌کند که گویی مقصود پیامبر است موسی نیز هارون را مورد خطاب قرار می‌دهد و حال آن‌که مقصود امتش بود و این روشی است که خداوند و مؤمنین در موارد مختلف از آن استفاده می‌کند[34]. علامه مجلسی نیز توجیه شیخ صدوق را پاسخ مناسبی برای مساله بیان می‌کند[35].
(e)       بررسی و نتیجه

1. تورات کنونی ساخت گوساله را به هارون نسبت می‌دهد[36] اما در سوره طه در سه‌جا آمده که سامری سازنده گوساله بوده و این فتنه و گمراهی را در قوم موسی ایجاد کرده است[37] و هارون خواست این فتنه را در جامعه خاموش کند اما با اصرار آن‌ها بر شرک مواجه می‌شود[38].

2. با توجه به پاسخ‌های هارون[39] و آیات دیگر[40] هارون در برابر گمراهی و شرک قومش کوتاهی نکرده بلکه به وظیفه خویش عمل نموده است.

3. این‌که موسی7 هارون را مورد سرزنش قرار می‌دهد با توجه به نظر اکثر مفسران این نبوده که هارون گناهی مرتکب شده بلکه موسی از هارون شدت عمل و مبارزه جدی‌تری را علیه شرک و بت‌پرستی انتظار داشته که با این برخورد علاوه بر تأثیر روانی بر قومش علت شرک را نیز جستجو می‌کند.

4. بعد از خشم و غضبی که موسی به کار می‌برد و پاسخ‌های کافی برادرش را می‌شنود لحن گفتارش تغییر کرده و شروع می‌کند برای برادرش هارون دعا می‌کند[41] که از این مطلب برمی‌آید که هارون در این جریان بی تقصیر است و موسی7 نیز این مسأله را پذیرفته است.

5. قرآن‌کریم در آیات متعدد از هارون به عنوان نبی خدا[42] و هدایت شده در راه مستقیم[43] دارای نورانیت، ضیا و بصیرت شناخت حق و باطل و... یاد می‌کند[44]. پس او فرد معصومی بوده‌است و این‌که حضرت موسی7 در آیه 151 اعراف برای خود و برادرش طلب مغفرت می‌کند نه به خاطر آن است که گناهی از آن‌ها سرزده باشد بلکه این نوعی خضوع به درگاه پروردگار و بازگشت به سوی او دارد یعنی طلب مغفرت موردش فقط در صورت ارتکاب گناه نیست بلکه در جایی هم که گناه صورت نگرفته طلب مغفرت معنا دارد چنان چه پیامبر اسلام9 فرمودند: من روزانه هفتاد مرتبه استغفار می‌کنم بدون این‌که گناهی از من سرزده باشد[45].

6. در پایان این‌که تعارضی بین آیات (85 ـ90 طه) و آیات (92 طه ـ 151 اعراف) وجود ندارد به این بیان که آیات که آیات (85 ـ90 طه) خدای متعال در کوه طور جریان آزمایش و گمراهی قوم موسی را به ایشان وحی می‌کند که صراحتاً آیه گمراهی قوم را به سامری نسبت می‌دهد (وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ) اما در آیات (91ـ92 طه) موسی از هارون شدت عمل و مبارزه جدی‌تری را انتظار دارد و هارون در این وضعیت می‌بیند که برای حفظ وحدت، به ناچار باید صبر کند تا موسی7 برسد و اگر اقدامی می‌کرد دو دستگی و کشتار برپا می‌شد، و این امر نیز باعث از هم پاشیدگی هماهنگی و وحدتی بود که بر اساس نظام الهی بر آن استوار است و این استدلال هارون7 منطقی است که حضرت موسی7 می‌پذیرد و برای خود و برادرش خاشعانه دعا می‌کند[46]. (اعراف/ 151)
(f)       منابع برای مطالعه بیشتر

1. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، 1393 ق، 20 ج.

2. تفسیرنمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1364ش، 27 جلدی.
3. رضایی اصفهانی، محمدعلی، تفسیر قرآن مهر، پژوهش‌های تفسیر و علوم قرآن، قم، 1387.

[1]. اعراف/ 142.

[2]. اعراف/ 148.

[3]. طه/ 85 .

[4]. طه/ 90.

[5]. طه/ 91.

[6]. اعراف/ 150.

[7]. طه/ 92 و 93.

[8]. طه/ 94.

[9]. اعراف/ 151.

[10]. مفسران در تبیین این آیه مطالبی را مطرح کردند که طرح آنها خارج از موضوع شبهه و پاسخ است.

[11]. طه/ 95 و 96.

[12]. طه/‌ 97.

[13]. اعراف/ 154.

[14]. بقره/ 54.

[15]. (وَوَهَبْنَا لَهُ مِن رَّحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِیّاً)، (مریم/53) «و از رحمت خود، برادرش هارون را، در حالی که پیامبر بود، به او بخشیدیم»؛ (وَأَوْحَیْنَا إِلَی‌ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِیسی‌ وَأَیُّوبَ وَیُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَیْمانَ وَآتَیْنَا دَاوُود زَبُوراً)، (نساء/ 163) «به درستی که ما به سوی تو وحی نمودیم، همان‌گونه که به سوی نوح و پیامبران بعد از او وحی نمودیم؛ و (نیز) به ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب و (پیامبران از) فرزندان (او) و عیسی، ایوب، یونس، هارون و سلیمان وحی نمودیم و به داود «زبور» دادیم».

[16]. همان.

[17]. (ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَی‌ وَأَخَاهُ هَارُونَ بِآیَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِینٍ)، (مؤمنون/ 45) «سپس موسی‌ و برادرش هارون را با نشانه‌های (معجزه آسای)مان و دلیلی آشکار، به سوی فرعون و اشراف او فرستادیم».

[18]. (وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَی‌ وَهَارُونَ الْفُرْقَانَ وَضِیَاءً وَذِکْراً لِلْمُتَّقِینَ)، (انبیاء/ 48) «و یقیناً، به موسی و هارون، جدا کننده [ی حق از باطل] و روشنایی و یادآوری برای خود نگه‌داران دادیم».

[19]. (سَلاَمٌ عَلَی‌ مُوسَی‌ وَهَارُونَ)، (صافات/ 120) «سلام بر موسی و هارون!» و (إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ)، (صافات/ 122) «[چرا] که آن دو از بندگان مؤمن ما بودند».

[20]. (وَهَدَیْنَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ)، (صافات/ 118) «و آن دو را به راه راست راه‌نمایی کردیم» و (وَنَصَرْنَاهُمْ فَکَانُوا هُمُ الْغَالِبِینَ)، (صافات/ 116) «و آنان را یاری کردیم؛ پس فقط (آنان) بر دشمنان پیروز شدند».

[21]. انعام/ 84 ـ‌89.

[22]. طه/ 92 ـ 93.

[23]. اعراف/ 151 ـ 150..

[24]. طبرسی، فضل بن حسن،‌ تفسیر جوامع‌الجامع، ج2، ص 433، انتشارات دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، تهران، 1377 شمسی.

[25]. طبرسی فضل‌بن حسن، تفسیر مجمع‌البیان، ج7، ص43، انتشارات ناصرخسرو، تهران، 1372.

[26]. طوسی، محمد بن حسن  تفسیر تبیان،‌ ج 7، ص 201، انتشارات داراحیاء التراث عربی، بیروت.

[27]. ابوالفرج عبدالرحمن بن علی ابن جوزی، تفسیر زاد المسیر فی علم‌التفسیر، ج3، ص172، انتشارات دارالکتب السلامیه،‌ بیروت، 1422 قمری.

[28]. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج 14، ص 193، انتشارات.

[29]. فیض کاشانی،‌ ملا محسن، تفسیر صافی، ج 3، ص 317، انتشارات صدرا، تهران، 1415 قمری.

[30]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیرنمونه، ج13، ص 248، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1374 ش.

[31]. همان، ج 13، ص 290.

[32]. «چه چیزی تو را بازداشت‌ که از من پیروی کنی؟! و آیا دستور مرا نافرمانی کردی؟!». (طه/ 92 و 93)

[33]. (زمر/ 65)؛ صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج 1، ص 68، انتشارات مکتبة الداوری، قم.

[34]. همان.

[35]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 13، ص 222، انتشارات مؤسسة الوفاء بیروت، 1404 ق.

[36]. تورات، فصل 32، سفر خروج.

[37]. طه/ 85، 87، 95.

[38]. طه/ 90، 91، 85، 87، 95.

[39]. طه/90، 91.

[40]. همان.

[41]. اعراف/ 151.

[42]. مریم/ 53.

[43]. صافات/ 118.

[44]. انبیاء/‌ 48.

[45]. برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به تفسیر المیزان، ج، ص252. طباطبایی، محمد حسین.

[46]. نقی پور ولی الله اصول مدیریت اسلامی و الگوهای آن،‌ ص151، چاپ هجدهم، چاپ: مؤسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه‌ریزی.