شبهه

هفت آسمان و زمین چیست و کجا است؟

˜ توضیح شبهه

مسأله هفت آسمان یکی از مطالب چالشی بین کیهان‌شناسی با کتب آسمانی است. که از دیرباز مطرح بوده و دانشمندان و مفسران کتب آسمانی در مورد آن به اظهار نظر پرداخته‌اند. برخی آن را مخالف هیئت بطلمیوسی و نشانه اعجاز علمی قرآن و برخی معاصران مخالف علم و موافق هیئت بطلمیوسی دانسته‌اند[1].

Article II.               ˜ پاسخ
(a)      مقدمه

خداوند در قرآن‌کریم در هفت مورد به صراحت و در دو مورد به کنایه از آسمان‌های هفت‌گانه سخن گفته است. در یک مورد نیز به ظاهر از زمین‌های هفت‌گانه سخن گفته است. (اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ)[2]؛ «خدا کسی است که هفت آسمان را آفرید و از زمین (نیز) همانند آن‌ها را فرمان (او) در میان آن‌ها فرود می‌آید».

 در سوره‌های بقره/29، اسراء/ 44، مؤمنون/ 86، فصلت/ 12، ملک/ 3 و نوح/ 15 نیز از آسمان‌های هفتگانه سخن به میان آمده است و در سوره مؤمنون، آیه17 نیز به ظاهر سخن از آسمان‌های هفتگانه است. (وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ) امّا تصریح نشده است، همچنان که در آیه 13 از سوره عم (وَبَنیْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعاً شِدَاداً) به کنایه از آن یاد شده است. در آیه 12 سوره طلاق نیز به ظاهر از زمین‌های هفتگانه (وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ) یاد شده، ولی به آن تصریح نشده است.
(b)      تاریخچه و دیدگاه‌ها

 قرآن‌کریم هفت آسمان را از کلام نوح[3] نقل می‌کند. علامه طباطبایی از آیه 12 سوره طلاق نتیجه می‌گیرد که مشرکان به هفت آسمان معتقد بودند و نوح به وسیله این مطلب با آنان احتجاج کرد. پس معلوم می‌شود موضوع هفت آسمان قبل از اسلام و بلکه پیش از پیدایش ادیان یهود و مسیحیت، نیز مطرح بوده است.

در کتاب مقدس بارها از آسمان سخن گفته شده است؛ گاهی آسمان مادی و گاهی آسمان روحانی که خارج از این دنیاست و در آنجا قداست و سعادت برقرار می‌باشد و محل مخصوص حضرت اقدس الهی است. و حضرت مسیح یا پسر انسان از آنجا نزول می‌کند. خاخام‌های یهود بر این عقیده‌اند که هفت آسمان هست؛ سه‌تا از آن‌ها هیولایی (یا جسمانی) و چهار تا روحانی می‌باشد که ملائکه و مقدسان ساکن در آنجا هستند[4].

مدّتی پس از آنکه قرآن‌کریم از آسمان‌های هفت‌گانه سخن گفت، نظریه‌های کیهان‌شناسی یونانی وارد حوزه جهان اسلام شد و مسلمانان در دوره خلافت عباسیان با هیئت بطلمیوسی[5] آشنا شدند و این اشکال پدید آمد که تعداد افلاک در هیئت بطلمیوسی نه عدد و تعداد آسمان‌های ذکر شده در قرآن هفت عدد است!

از این‌رو دانشمندان مسلمان در پی توجیه و انطباق یافته‌های علمی زمان خود با آیات قرآن بر آمدند. و در این رابطه چند راه‌حل ارایه کردند.

1. بوعلی سینا (370 ـ 428 ق)، عرش در قرآن (وَیَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمَانِیَةٌ)[6] (حاقه/ 17) همان فلک نهم یا فلک الافلاک هیئت بطلمیوسی است. او افلاک هشتگانه را همان ملائکه‌ای می‌دانست که عرش را حمل می‌کنند[7]. او سعی کرد بدین وسیله بین کلام الهی و هیئت بطلمیوسی جمع کند.

2. خواجه طوسی (597 ـ672 ق)، وی که متکلم و منجم مشهور بود، تلاش کرد عدد افلاک را از نه، به هفت تقلیل دهد، امّا آرای وی مورد حمایت دانشمندان قرار نگرفت[8].

3. علامه مجلسی; (م 1111 ق)، این محدث مشهور شیعه در مورد آیه 29 سوره بقره (ثُمَّ اسْتَوَی‌ إِلَی السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ)[9] نوشت: هفتگانه بودن آسمان‌ها منافاتی با نه‌گانه بودن آن‌ها که در علم نجوم، ثابت شده است، ندارد، زیرا در زبان دینی از آسمان هشتم و نهم به کرسی و عرش تعبیر شده است[10].

4. حاج ملاهادی سبزواری، در کتاب شرح منظومه خویش که در سال 1261ق نوشته است، فلک هشتم را کرسی و فلک اطلس (فلک نهم) را همان عرش می‌داند و علّت آن را جمع بین عقل و شرع می‌داند[11].

بررسی: بوعلی‌سینا، علامه‌مجلسی و ملاهادی سبزواری دلیل قانع‌کننده‌ای بر این تطبیق ارایه نکرده‌اند، و معنای لغوی و اصطلاحی عرش و کرسی با فلک هشتم و نهم مناسبتی ندارد.

کرسی به معنای تخت و کنایه از سلطه، سیطره، تدبیر و قیومیت خداست[12]. عرش نیز در لغت، در اصل به معنای خانه سقف‌دار است و به معنای تخت حکومت نیز آمده است، چرا که بلند است. این واژه در قرآن و روایات به معنای مرکز دستورات عالم است که رشته امور جهان به آن منتهی می‌شود[13] مفسران نیز آن را به معنای «مظهر حکومت» دانسته‌اند. و منظور سلطنت و حکومت الهی است[14].

5. یدالله نیازمند شیرازی، منظور از عرش را کائنات لایتناهی می‌داند و آسمان‌های هفت‌گانه را کراتی برمی‌شمارد که به دور زمین و خورشید، هر دو، در حرکت هستند و هفت عدد می‌باشند[15].

بررسی: تعداد سیارات منظومه شمسی که تا زمان انتشار کتاب فوق (1335ش) کشف شده بود و مؤلف از آن‌ها اطلاع داشت، نه عدد بود، ولی شش عدد آن‌ها همراه با ماه به دور زمین می‌چرخند، لذا ایشان دو مورد (یعنی عطارد و زهره) را به حساب نیاورده و شش عدد باقی مانده را از آسمان‌های هفتگانه دانسته است و وقتی یکی کم آمده، کره ماه را اضافه کرده است.

6. فخر رازی: به نظر رازی آسمان‌های هفتگانه همان هفت فلک (قمر، عطارد، زهره، خورشید، مریخ، مشتری، زحل) است. وی آن را با هیئت بطلمیوسی تطبیق می‌داد[16].

7. شیخ قاسمی: در تفسیر محاسن‌التأویل می‌گوید که آسمان‌های هفتگانه در قرآن همان سیارات هفتگانه است که برخی فوق برخی قرار دارند[17].

بررسی: فخر رازی و شیخ قاسمی نمی‌دانستند که روزی اورانوس، نپتون (1846م) و پلوتن (1930م) و سیاره‌های کوچک بین مشتری و مریخ بر تعداد سیارات منظومه شمسی اضافه خواهد شد.

اصولاً همانطور که بیان خواهیم کرد لفظ «آسمان» در لغت و اصطلاح به معنای کرات آسمانی (سیارات و ستارگان) نیامده است تا هفت آسمان را بر هفت سیاره منظومه شمسی حمل کنیم. بلی! آسمان به معنای جهت بالا، جوّ زمین و جایگاه ستارگان (فرقان/61، ابراهیم/24، ق/9) در قرآن آمده است، ولی به معنای خود ستارگان نیامده است[18] پس کلام نیازمند شیرازی، فخررازی و شیخ قاسمی دلیلی ندارد و نوعی تحمیل بر قرآن است.

8. عبدالقادر مغربی: حکمت ذکر هفت آسمان در قرآن این است که مخاطبان نمی‌توانستند بیشتر از آن هفت سیاره را ببینند و درباره آن‌ها فکر کنند و این هفت عدد بین مردم مشهور بود، لذا قرآن به همین تعداد بسنده کرد[19].

بررسی: این مطلب هم دلیلی ندارد و مخالف حس است، چرا که اعراب و غیر اعراب شب‌ها ستارگان زیادی می‌بینند که می‌توانند راجع به آن‌ها فکر کنند، بلکه قرآن در برخی موارد مطالبی را ذکر می‌کند که بشر از شمارش و فهم آن‌ها ناتوان است. (إِن تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لاَتُحْصُوهَا)[20]، «و اگر نعمت‌های خدا را بشمارید، نمی‌توانید آن [ها] را شمارش کنید».

بلی! اگر مقصود ایشان این باشد که عدد هفت دلالت بر کثرت می‌کند، احتمال معقولی است که باید بررسی شود.

9. برخی از علما، مقصود از آسمان‌های هفتگانه را مدارهای سیاراتی می‌دانند که دور خورشید می‌گردند[21].

بررسی: این مطلب با معنای لغوی و اصطلاحی سماء مناسبتی ندارد همانطور که بیان خواهیم کرد.

10. برخی دیگر، مقصود طبقات مختلفی است که بر زمین احاطه دارند[22].  از جمله نویسنده کتاب «راز آسمان‌های هفتگانه» می‌نویسد:

«با مطالعه و تحقیقی که اینجانب در این مورد داشتم به این نتیجه رسیده‌ام که منظور از«سبع سماوات» هفت لایه مجزا از اتمسفر است که زمین را در بر گرفته است و از مجاورت زمین شروع می‌شود و تا هزاران کیلومتر اطراف آن ادامه می‌یابد. این هفت لایه که به صورت شماتیک نمایش داده می‌شود، به ترتیب از مجاورت زمین عبارتند از: لایه‌های هموسفر ـ یونوسفر ـ لایه n مولکولی ـ لایه o اتمی ـ لایه He اتمی ـ لایه H اتمی و بالاخره لایه خلاء که مقدار آن‌ها مجموعاً هفت تا می‌گردد. لازم به ذکر است که این لایه‌ها از هم مجزا هستند.»[23]

سپس تذکر می‌دهد که پیشنهاد مادی بودن هفت آسمان منتفی کننده نظریه معنوی بودن آن‌ها نیست، زیرا نظم ماوراء مادی می‌تواند در خود ماده و عالم ماده ظهور داشته باشد. سپس با ارائه شکل‌ها، اطلاعات مفصلی راجع به ضخامت و محتوای این لایه‌ها ارایه می‌کند[24].

بررسی: آسمان گاهی به معنای جوّ زمین می‌آید (مثل ق/ 7)، پس این احتمال قابل طرح است و از این‌رو بعداً در مورد آن سخن خواهیم گفت.

11. علامه شهرستانی، در قرآن و حدیث آمده است که ما هفت زمین و هفت آسمان آفریده‌ایم. هفت زمین عبارتند از: عطارد، زهره، زمین، مریخ، مشتری، زحل و اورانوس.

 و هفت آسمان همان جوّ اتمسفری است که این سیارات هفتگانه را احاطه کرده است.

بررسی: هنگامی که از علامه شهرستانی پرسیدند چرا نپتون و پلوتن را به حساب نمی‌آورید؟ پاسخ داد که این دو سیاره با چشم عادی دیدنی نیستند. از این‌رو در فهرست قرآن و حدیث نیامده‌اند[25]. اشکال اصلی سخن علامه شهرستانی آن است که لفظ «ارض» در لغت و اصطلاح بر شش سیاره یاد شده اطلاق نمی‌شود.

12. برخی صاحب‌نظران و مفسران، همه این سیارات، منظومه‌ها، ستارگان و حتی کهکشان‌ها فقط آسمان اول قرآن هستند و شش آسمان دیگر خارج از دیدگاه بشری قرار گرفته‌اند[26]. همین احتمال مورد قبول صاحبان تفسیر نمونه قرار گرفته است[27].

تذکر: این سخن در حد یک احتمال طرح‌شدنی است و بدان خواهیم پرداخت.

13. محمد باقر بهبودی، وی در کتاب هفت آسمان به این نظریه رسید که قرآن درباره هفت آسمان، تنها به خانواده منظومه شمسی نظر دارد، نه سایر منظومه‌ها، چون سرنوشت کره‌زمین فقط با سرنوشت منظومه شمسی ارتباط دارد و در منظومه شمسی هفت آسمان همان هفت کره سیاره‌ای است که بر فراز کره زمین و فراز سر بشر در پرواز است نه آن سیاره‌های زیرین که در حکم زمیناند و از فراز سر نمی‌گذرند. این هفت آسمان عبارتند از: مریخ، مشتری، زحل، اورانوس، نپتون، پلوتن و خرده سیارات آستروئید (کلید معمای هفت آسمان)[28] ایشان در ادامه توضیحات مفصلی در مورد هر یک از این سیارات آسمان‌ها ارایه می‌دهد.

بررسی: ایشان توضیح نمی‌دهد که چرا عطارد و زهره را از دور خارج کرد یا ماه را که از فراز سر ما عبور می‌کند، به حساب نیاورد. نیز نمی‌گوید که چگونه سرنوشت زمین با خارج از منظومه شمسی (با توجه به حرکت خورشید، منظومه، ستاره‌های دنباله‌دار و...) بی‌ارتباط است.

14. علامه طباطبایی;، از مجموع سخنان وی در زیر آیات (سجده/ 5، فصلت/ 12، مؤمنون/ 17، نوح/ 15) به دست می‌آید که ایشان در مورد واژه آسمان در قرآن، معنای دیگری را مطرح می‌کند وی آسمان را امری معنوی (مقام قرب و حضور و راه سلوک امر و تدبیر عالم و رفت و آمد ملائکه) می‌داند که امر الهی از آن طریق جریان می‌یابد[29].

بررسی: هرچند آسمان به معنای مقام قرب و حضور (آسمان معنوی) در همه آیات قرآن پذیرفتنی نیست، چون در برخی آیات سخن از
نزول باران از آسمان (یعنی جوّ زمین و محل ابرها) است، مانند: (وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّماءِ مَاءً مُبَارَکاً)[30] امّا سخن علامه در برخی موارد صحیح است و می‌تواند چهره بحث را در آن موارد عوض کند ما در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

نکته: قبلاً بیان شد که یهودیان و مسیحیان نیز آسمان معنوی را قبول داشتند.

15. برخی دیگر از نویسندگان، از آیه 29 سوره بقره و آیات 15 و 16سوره نوح استفاده می‌شود که منظور از هفت آسمان آسمان‌های زمین است که ماه در آن تابان و خورشید در میانشان فروزان می‌باشد. خواه جوّ زمین که از لحاظ غلظت و رقت هوا به هفت قسمت تقسیم می‌شود، مورد نظر باشد و خواه هفت ستاره منظومه شمسی که خورشید چون چراغی کاشانه آن‌ها را گرم و نورانی می‌سازد. احتمال دیگر این است که دلیل تقسیم آسمان‌ها به «هفت» نزد خدا روشن امّا بر بشر مجهول است[31].

تذکر: اشکال این سخن‌که «هفت آسمان همان هفت‌ سیاره منظومه شمسی باشد»، گذشت.

16. دکتر محمد جمال الدین الفندی: تقسیم هفت آسمان قرآن از دیدگاه وی:

آسمان اول: منظومه شمسی؛

آسمان دوم: کهکشان راه شیری؛

آسمان سوم: مجموعه‌ای از کهکشان‌ها است به نام «المجموعة المحلیة»؛

آسمان چهارم: فلک «عناقید الدرجة الاولی» که حدود 20 تا 50 میلیون سال نوری از ما دور است.

آسمان پنجم: فلک «عناقید الدرجة الثانیة» که 100 تا 150 میلیون سال نوری از ما دور است.

آسمان ششم: فلک «عناقید الدرجة الثالثة» که 2 ـ 3 بلیون سال نوری از ما فاصله دارد.

آسمان هفتم: آسمانی است که از امواج رادیویی آن خبر داریم[32].

بررسی: سخن ایشان دلیلی ندارد. یعنی لفظ «سماء» در لغت و اصطلاح بر کهکشان خاصی اطلاق نشده و کاربرد آن در قرآن به این صورت اثبات نشده است.

17. طنطاوی: بر این دیدگاه است که عدد هفت در آیات هفت آسمان، واقعی نیست و می‌تواند تعداد زیادتری آسمان وجود داشته باشد. از نظر وی ریشه تعیین عدد هفت همان افکار یونانیان است که از دانشمندان اسکندریه به ارث رسیده است که به وجود نه فلک قایل بودند که هفت عدد آن‌ها (ماه، عطارد، زهره، خورشید، مریخ، مشتری، زحل) به دور زمین می‌چرخند و فلک هشتم جایگاه ثوابت و فلک نهم مبدا حرکت (فلک اطلس) می‌باشند. این افکار از طریق فارابی و بوعلی به ما رسید و باعث تطبیق با «سموات سبع» قرآن و عرش و کرسی شد. در حالی که دانشمندان با علوم جدید حدود ششصد سیاره بسیار کوچک را میان مریخ و مشتری یافته‌اند که بزرگ‌ترین آن‌ها «سرس» نام و 500 میل قطر دارد. پس اگر خدا فرمود که هفت آسمان هست، منافاتی ندارد که تعداد بیشتری آسمان وجود داشته باشد و عدد قید نیست و این عدد هفت در قرآن دلیل بر انحصار تعداد آسمان‌ها نیست[33].

بررسی: برخی نویسندگان معاصر به طنطاوی به شدت اشکال کرده‌اندکه این سخنان خلاف ظاهر آیات قرآن است که عدد هفت را معین می‌کنند[34].

18. دکتر محمد صادقی: وی تعداد آسمان‌ها را واقعاً هفت عدد می‌داند و آسمان را جرم و نه فضای خالی، معرفی می‌کند به اعتقاد دکتر صادقی تمام سیارات منظومه شمسی از آسمان اول است و آسمان‌های دیگر بر آن احاطه دارد که نمی‌دانیم در آن‌ها چیست. و همه در اثر تقسیم گاز اولیه جهان به وجود آمده‌اند[35].

19. برخی صاحب‌نظران: با طرح مسأله هفت آسمان قرآن‌کریم مدعی شده‌اند که با توجه به کشفیات جدید علوم کیهان‌شناسی در صحنه کهکشان‌ها، این گزاره قرآن نوعی اعجاز علمی است[36].

تذکر: در ادامه در مورد این دو دیدگاه سخن خواهیم گفت.
(c)       نکات تفسیری

 اکنون برای روشن شدن مقصود قرآن از هفت آسمان و زمین به چند پرسش اساسی پاسخ می‌دهیم و دیدگاه‌های اهل لغت و مفسران قرآن را بررسی کنیم.
(d)      پرسش اول. مقصود از آسمان (سماء) چیست؟

 کلمه «سماء» و مشتقات آن که سیصد و ده بار در قرآن‌کریم به کار رفته است، مفهوم جامعی دارند که مصادیق و معانی متعددی از آن‌ها اراده می‌شود، لذا در لغت، علم و قرآن با مقاصد و معانی متفاوتی به کار می‌رود.

الف ـ در لغت: از ریشه «سمو» (به معنای بلندی) است و اصل آن از آرامی، سریانی و عبری (شیمیا) است[37] و به معنای بالا و برتر (فوق) است. آسمان هر چیزی، بالای آن چیز را گویند، حتی برخی از اهل لغت ادعا کرده‌اند که هر بالایی نسبت به پایین آن، آسمان و هر پایین نسبت به بالای آن، زمین است[38].

ب ـ در فیزیک جدید: آسمان در فیزیک جدید چنین تعریف می‌شود. «پدیده‌ای نابوده [معدوم] و گنبدنما که زمینه دیدن سیارات و ستارگان است»[39].

پ ـ آسمان در قرآن: واژة «سماء» (آسمان) در قرآن به صورت مفرد (السماء ـ سما) و جمع (سموات ـ السموات) بیش از سیصد مرتبه به کار رفته است، ولی در همه موارد یک معنا و مصداق مورد نظر نیست. به طور کلی آسمان در قرآن در دو مفهوم مادی (حسی) و معنوی به کار رفته است. که برخی از موارد آن چنین است.

1. آسمان (سما) در معنای بالا (جهت بالا)؛

این معنا موافق معنای لغوی آسمان است. مانند (أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّماءِ)[40]؛ «هم‌چون درخت پاکیزه‌ای است که ریشه‌اش استوار و شاخه‌اش در آسمان است». این معنا را برخی از مفسران معاصر آورده‌اند[41]، ولی برخی دیگر از صاحب‌نظران برآنند که این معنا به صورت مجازی یا مسامحه در قرآن به کار رفته است[42]، چرا که فوق (جهت بالا) جمع بسته نمی‌شود، پس برای مثال «سبع سموات» نمی‌تواند به این معنا باشد.

2. آسمان به معنای جوّ اطراف زمین؛

یعنی جایی که ابرها قرار گرفته‌اند و هوا در آن است. مانند (وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّماءِ مَاءً مُبَارَکاً)[43]؛ «و از آسمان، آبی پربرکت فرو فرستادیم».

3. آسمان به معنای مکان سیارات و ستارگان؛

مانند (تَبَارَکَ الَّذِی جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَجَعَلَ فِیها سِرَاجاً وَقَمَراً مُنِیراً)[44]؛ «خجسته (و پایدار) است آن (خدایی) که در آسمان برج‌هایی قرار داد؛ و در آن، چراغ (= خورشید) و ماهی روشنی‌بخش قرار داد».

4. آسمان به معنای مقام قرب و مقام حضور که محل تدبیر امور
عالم است؛

برخی از مفسران مثل علامه طباطبایی( در موارد متعدد «سماء» را به این معنا ارجاع داده‌اند[45]. مانند (یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الْأَرْضِ)[46]؛ «کارها را از آسمان تا زمین تدبیر می‌کند».

5. آسمان به معنای موجود عالی و حقیقی؛

برخی از صاحب‌نظران برآنند که آسمان در قرآن همان‌گونه که به معنای آسمان مادی به کار رفته است. (مثل سموات سبع)، در معنای علوّ مرتبة وجود و موجود عالی نیز به کار رفته است که همان سماء معنوی و عالم فوق ماده است و همه هستی از آن مرتبه بالاتر نازل می‌شود[47].

مانند (وَفِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَمَاتُوعَدُونَ)[48]؛ «و روزیِ شما و آنچه وعده داده می‌شوید در آسمان است».
(e)       جمع‌بندی

لفظ «سماء» در قرآن، علم و لغت در معانی و مصادیق مختلف به کار رفته است. به عبارت دیگر، مشترک لفظی است هرچند ممکن است برخی از این معانی و مصادیق را در یک مفهوم واحد جمع کرد برای مثال معنای چهارم و پنجم قرآنی[49] را می‌توان در معنای آسمان معنوی جمع کرد.
(f)       پرسش دوم. مقصود از زمین (ارض) چیست؟

واژه «ارض» 461 بار در قرآن‌کریم به کار رفته و هیچ‌گاه به صورت جمع نیامده است، بلکه همیشه مفرد استعمال شده است. این کلمه در لغت و قرآن معانی و مصادیق مختلف زیر را دارد:

الف) در لغت: ارض جنس است و جمع آن «ارضون و اراضی» است و به معنای کره خاکی می‌باشد که انسان بر روی آن زندگی می‌کند، البته گاهی به مفهومی در مقابل «سماء» آمده است که به معنای هر چیز پست و پایین می‌باشد[50]. نیز در معنای جرم به کار رفته است. امّا معنای حقیقی آن پایین، مقابل بلندی و بالا (سما) است و هنگامی که مطلق گفته شود، به معنای کره خاکی است[51].

ب) در قرآن کریم: ارض در چند معنای زیر به کار رفته است.

1. کره زمین

به صورت اسم خاص و علم شخصی است (مثال‌ها و آیات آن زیاد است).

2. قطعات زمین

در قرآن در مورد تبعید محارب‌ها آمده است، (أَوْ یُنفَوْا مِنَ الْأَرْضِ)[52]؛ «یا از سرزمین (خود) تبعید گردند». روشن است که مراد از «ارض» در اینجا کره زمین نیست، بلکه مقصود سرزمین آن‌هاست.

3. عالم طبیعت

در مقابل «سما» به معنای عالم ماوراء طبیعت، (وَلکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ ...)[53]، «ولیکن او در زمین (دنیاپرستی) ماندگار شد و از هوس خویش پیروی کرد...». در اینجا «اخلد الی الارض» به معنای دلبستگی به زمین و دنیاست که یک امر قلبی است. بر اساس این معنا و با این اطلاق، آسمان مادی هم ارض است[54]، یعنی آسمان و زمین هر دو جزء دنیاست.

4. طبقات داخلی زمین ارض هنگامی که جمع بسته شود (ارضون)

5. مناطق آباد زمین یا اقلیم‌های آن ارض وقتی جمع بسته شود (ارضون)

تذکر: برخی مفسران این دو معنای اخیر را به صورت احتمال در زیر آیه 12 سوره طلاق بیان فرموده‌اند[55].

در قدیم اقلیم‌های هفت‌گانه داشته‌اند و امروزه هم زمین را به مناطق هفت‌گانه (دو منطقه منجمد شمالی و جنوبی ـ دو منطقه معتدله ـ دو منطقه حاره و یک منطقه استوایی) تقسیم می‌کنند.
(g)      نتیجه

می‌توان گفت که واژه «ارض» مثل «سما» دو قسم مصداق ارزشی (معنوی) و غیرارزشی (مادی) دارد و زمین (حسی) غیرارزشی گاهی به معنای قطعات و قاره‌ها (طبقات داخلی زمین) کره خاکی می‌آید و ارض ارزشی (معنوی) به معنای عالم پست طبیعت به کار می‌رود.
(h)      پرسش سوم. مقصود از سبع (هفت) چیست؟

واژه سبع (هفت) در عربی به دو صورت زیر به کار می‌رود.

الف) به معنای عدد مشخص و معین؛ که در ریاضیات به کار می‌رود.

ب) به عنوان نماد کثرت؛ چرا که گاهی در عرب کلمه «هفت» در معنای کنایی آن (تعداد زیاد و کثیر) مراد به کار می‌رود. برای مثال در قرآن چنین می‌خوانیم: (وَلَوْ أَنَّمَا فِی الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلاَمٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِن به عده سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِذَتْ کَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیرٌ حَکِیمٌ)[56]؛ «و اگر (برفرض) هر درختی که در زمین است قلم شود، درحالی که دریا (مرکب شود و) بعد از آن، هفت دریا به کمکش آید، (آفریده‌ها و) کلمات خدا پایان نمی‌یابد؛ به راستی که خدا شکست‌ناپذیری فرزانه است». روشن است که مراد از «هفت دریا» در این‌جا بیان کثرت است و اگر صدها دریا هم باشد، برای نگارش کلمات خدا کافی نیست. برخی از مفسران در آیات سبع سموات احتمال دوم را ذکر کرده‌اند[57] و برخی صاحب‌نظران احتمال اول را قوی دانسته‌اند[58] ولی هر دو احتمال در «سبع سموات» بعید به نظر نمی‌رسد.

اگر احتمال اول را پذیرفتیم، مراد (در آیه 12 سوره طلاق) آن است که هفت آسمان واقعی وجود دارد و اگر احتمال دوم را پذیرفتیم، مراد آیه این است که تعداد زیادی آسمان وجود دارد. بر حسب معانی مختلف «ارض و سما» که بیان شد، معانی متناسب و متفاوتی از آیه پیدا می‌شود، مانند:

هفت آسمان پر از ستاره و سیاره آفرید.

هفت کره زمین آفرید.

هفت طبقه جوّ زمین را آفرید.

هفت طبقه داخلی زمین را آفرید.

هفت مرتبه عالی وجود و مقام قرب آفرید.

هفت‌مرتبه پایین از طبیعت آفرید.
(i)        پرسش چهارم. مقصود از مثل هم بودن (مثلهن) در آیه چیست؟

در مورد مثل و همانندی در آیه (طلاق/ 12) چند احتمال وجود دارد.

الف) همانندی آسمان و زمین در تعداد (عدد هفت)[59]؛

یعنی خداوند هفت آسمان آفرید و همانند آن‌ها هفت زمین خلق کرد. در این صورت «مِن» در (مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ) برای بیان جنس است، یعنی از جنس زمین نیز هفت عدد آفرید.

 اگر این احتمال را در مورد «مثل» بپذیریم، همان احتمال‌های گذشته در مورد زمین و آسمان (ارض ـ سما) باز می‌گردد و لازم است به صورت متناسب در نظر گرفته شود. برای مثال:

هفت طبقه آسمان (جو زمین) با هفت طبقه داخلی زمین.

هفت عالم و جهان پر از ستاره با هفت عدد کره زمین

هفت مرتبه عالی وجود و حضور و قرب الهی‌ با هفت مرتبه وجودی پایین

ب) همانندی زمین و آسمان در شناور شدن در فضا؛

 یعنی همان‌گونه که خداوند سیارات و ستارگان آسمان‌ها را در فضا شناور و بدون تکیه‌گاه و ستون آفرید زمین را نیز به همان‌گونه خلق کرد[60]. در این صورت آسمان به معنای مجموعه سیارات و ستارگان معنا می‌شود و زمین به معنای کره خاکی است. ممکن است عدد «هفت» در مورد زمین مقصود نباشد.

پ) همانندی در مورد ملکوتی بودن؛

یعنی خداوند آسمان (مقام قرب و حضور و ملکوت) را آفرید و از زمین چیزی شبیه آسمان آفرید، یعنی انسانی را خلق کرد که مرکب از ماده زمینی و روح ملکوتی آسمانی است[61].

در این صورت «من» در (مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ) به معنای نشویه است، یعنی از زمین (خاک) انسانی ملکوتی مانند آسمان ملکوتی نشأت گرفت و آفریده شد. در این صورت چند معنای «ارض» و «سما» مطرح نمی‌شود، بلکه آسمان به معنای مقام قرب، حضور و ملکوت است و منظور از ارض نیز کره خاکی یا مرتبه پست طبیعت خواهد بود.
(j)        پرسش پنجم. مقصود قرآن از واژه «هفت آسمان» چیست؟

 با توجه به مقدماتی که گذشت و معانی و مصادیقی که برای کلمه «ارض، سما، سبع و مثل» بیان شد، نتیجه می‌گیریم که چند احتمال زیر در مورد ترکیب «هفت آسمان» وجود دارد.

1. عدد حقیقی: در این صورت این احتمال‌ها تصور پذیر است.

الف) هفت آسمان پر از ستاره و سیاره مثل هفت کره خاکی زمین؛

این مطلب از نظر علمی نیز ممکن است، چراکه برخی دانشمندان می‌گویند میلیون‌ها خورشید و سیاره مشابه زمین در کهکشان‌های جهان وجود دارد؛ و وجود جهان‌های مشابه این آسمان پرستاره را حدس می‌زنند، زیرا دانشمندان علم نجوم و فیزیک کیهانی با تلسکوپ‌های خود توانسته‌اند میلیاردها ستاره و سیاره را ببینند، ولی باز می‌گویند هنوز فضاهای ناشناخته و تاریکی هست که از دامنه دید ما بیرون است[62]. پس احتمال وجود شش جهان مشابه و شش آسمان دیگر که هنوز کشف نشده باشد، وجود دارد و این مطلب با ظاهر برخی آیات قرآن نیز همگونی دارد، (إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ)[63]؛ «در حقیقت، ما آسمان نزدیک را با زیور سیّارات آراستیم».

ب) هفت مقام قرب و حضور و موجود عالی معنوی (هفت آسمان) در مقابل هفت مرتبه پست وجودی طبیعت (هفت زمین)؛

تذکر: در این دو صورت مثل بودن آسمان و زمین در «هفت بودن» آن‌هاست.

2. به معنای کثرت: در این صورت احتمال‌های زیر تصورکردنی است.

الف) خدا آسمان‌های زیادی (مجموعه کرات، سیارات و...) و زمین‌های زیادی (کره‌های خاکی مشابه زمین) خلق کرد که همه در فضا شناورند.

ب) تعداد زیادی از طبقات جوّ زمین را و تعداد زیادی از طبقات داخلی زمین یا قطعات زمین و اقلیم‌ها را آفرید. امروزه در علوم زمین‌شناسی و هواشناسی طبقات آن‌ها را از نظر مقدار تراکم مواد یا مواد سازنده آن‌ها تقسیم می‌کنند. در این صورت آیه به این طبقات اشاره دارد یا اشاره آیه به مناطق هفتگانه زمین می‌باشد که قبلاً بیان کردیم.

پ) مراتب معنوی و مقامات قرب و حضور و موجودات عالی بسیار و مراتب پست طبیعت را که بسیار است خلق کرد.

تذکر: در اینجا احتمال‌های دیگری نیز می‌تواند وجود داشته باشد که برخی افراد نیز بدان‌ها اشاره کرده‌اند، ولی چون بسیار ضعیف و دور از ظاهر آیه است،‌ به آن‌ها اشاره نکردیم (مثل اینکه مراد هفت سیاره منظومه شمسی باشد)، البته در بین همین احتمال‌هایی نیز که ذکر شد، برخی با ظاهر آیه مناسب‌تر و برخی دورتر است که قضاوت و اختیار هر معنا را به عهده خوانندگان صاحب‌نظر می‌گذاریم؛ هرچند قضاوت قطعی در این موارد بسیار سخت است.
(k)      پرسش ششم. مقصود از هفت زمین چیست؟

 در قرآن‌کریم آیه‌ای صریح در مورد هفت زمین وجود ندارد. تنها آیه‌ای که می‌تواند اشاره به هفت زمین محسوب شود، همین آیه 12 سوره طلاق است، البته اگر مثل بودن در این آیه را به معنای «مثل هم بودن در عدد هفت» بدانیم؛ در حالی که دو احتمال دیگر در مورد مثل بودن (مثل بودن در شناوری کرات در فضا و مانندی در ملکوتی بودن) وجود داشت. به خلاف قرآن، در روایات ترکیب «الارضین السبع» (زمین‌های هفتگانه) آمده است: «لااله الا الله رب السماوات السبع والارضین السبع»[64]؛ و در نهج البلاغه نیز کلمه «الارضین» آمده است. «ورکوبها اعناق سهول الارضین»[65]؛ «(کوه‌ها) بر گردن همواری‌های زمین‌ها سوارند».

«الم یکونوا ارباباً فی اقطار الارضین»[66]؛ «آیا در آن حال مالک و سرپرست سراسر زمین نبودند و رهبر و پیشوای همه دنیا نشدند؟». «فهم حکام علی العالمین وملوک فی اطراف الارضین»[67]؛ «(اعراب)‌ در اطراف زمین‌ها پادشاهان شدند.» و «الارضین المدحوة...»[68]. با توجه به قراین موجود در کلام حضرت امیر7 «ارضین» در همه موارد به معنای «قطعات زمین و خشکی»هاست.
(l)        بررسی

1. با توجه به معانی متفاوت آسمان، زمین، مثل بودن آن‌ها، هفت و هفت آسمان که بیان کردیم و با توجه به احتمال‌های متعدد تفسیری در این آیات، نمی‌توان گفت که مقصود قرآن در همه موارد یک معنا از آسمان بوده است و نمی‌توان معنای خاصی از هفت آسمان را بر قرآن تحمیل کرد.

پس معلوم می‌شود تمام کسانی که قاطعانه یک معنا را به قرآن نسبت داده و بر آن پا فشاری کرده‌اند، به راه صواب نرفته‌اند، علاوه بر اشکال‌های روشنی که این دیدگاه‌ها داشتند و به برخی از آن‌ها اشاره کردیم.

2. با توجه به ابهامی که در معنای هفت آسمان قرآن هست و با توجه به ابهام‌هایی که در مورد آسمان و کهکشان‌ها از نظر علمی وجود دارد و نظریه‌های متفاوت و بالنده‌ای که هر روز ارائه می‌شود، نمی‌توان گفت که نظر قطعی قرآن کدام نظریه است.

با توجه به این مطلب، ادعای اعجاز علمی قرآن در آیات مربوط به هفت آسمان صحیح به نظر نمی‌رسد، حتی اگر یک نظریه علمی در مورد هفت آسمان به اثبات برسد، باز اعجاز علمی ثابت نمی‌شود، چرا که
موضوع هفت آسمان قبل از اسلام، در قوم نوح و بین یهودیان مطرح بود.

3. از آنجا که ممکن است مقصود از واژه آسمان در اصطلاح قرآن و اصطلاحات علمی متفاوت باشد، مثلاً منظور یکی آسمان معنوی و دیگری فضای خالی یا کرات آسمانی باشد، نمی‌توان گفت تعارضی بین گزاره هفت آسمان قرآن با یافته‌های علوم کیهانی‌شناسی وجود دارد، چرا که علوم کیهان‌شناسی ادعا می‌کند: «هنوز هفت آسمان کشف نکرده است» و قرآن ادعا می‌کند «هفت آسمان وجود دارد»، پس با توجه به احتمال اشتراک لفظی واژه «آسمان» نمی‌توان گفت این دو گزاره معارض هستند و اگر هم هر دو (علم و دین) یک معنا از آسمان را اراده کنند، باز علم وجود آسمان‌های هفتگانه را نفی نمی‌کند، بلکه آن‌ها را هنوز اثبات نکرده است، امّا قرآن از طریق وحی از وجود آن‌ها خبر می‌دهد پس ممکن است در آینده آسمان‌های دیگری کشف شود و گزاره دینی به اثبات برسد.

4. قرآن در مسأله هفت آسمان با هیئت بطلمیوسی که نه فلک را مطرح می‌کرد، مخالفت کرده است، حتی برخی دانشمندان مسلمان تلاش کردند بین این دو دیدگاه با افزودن عرش و کرسی به هفت آسمان، سازگاری ایجاد کنند. بنابراین این مطلب که دکتر سروش به قرآن نسبت می‌دهد و می‌گوید ظاهر آیات آن بر هیئت بطلیموسی دلالت دارد[69] صحیح نیست. ایشان می‌نویسد:

«ماجرای هفت آسمان از این‌ها هم روشن‌تر است، بدون استثناء همه مفسران پیشین آن را به روانی و آسانی بر تئوری‌های هیئت بطلیموس تطبیق می‌کردند (و چرا نکنند؟ همه ظواهر بر آن دلالت دارد) و فقط در قرن نوزدهم و بیستم است که مفسران جدید قرآن (عرب و غیرعرب) به فکر تفسیر تازه‌ای از این آیات آن هم در پرتو معارف جدید می‌افتند».

نکته جالب این که ایشان کار تطبیق هفت آسمان با هیئت بطلمیوس را به همه مفسران پیشین نسبت می‌دهد! ولی اگر کسی مراجعه کوتاهی به تفاسیر عیاشی، قمی، مجمع البیان، تبیان و... بنماید، متوجه می‌شود که این نسبت در مورد بسیاری از مفسران صحیح نیست.

نکته آخر این که این مطلب که ایشان مسأله هفت آسمان را از جنس علم ناقص زمانه می‌داند[70]. صحیح به نظر نمی‌رسد، چون قرآن این مطلب را از حضرت نوح7 نقل می‌کند. پس مسأله از انبیاء پیشین است، نه از فرهنگ عرب و علم ناقص زمانه پیامبر9 و در حالیکه هنوز انتهای جهان کشف نشده است، نسبت دادن، «علم ناقص» به مسائل قرآنی، نوعی پیش داوری بدون دلیل علمی است.
(m)    منابع جهت مطالعه بیشتر

1. تفاسیر قرآن مثل نمونه، المیزان و الجواهر، ذیل آیه 12 سوره طلاق.

2. پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، دکتر محمد علی رضایی اصفهانی.
3. مجله دو فصلنامه قرآن و علم، انتشارات پژوهش‌های تفسیر و علوم قرآن، مجله قرآن و علم، ش 2، بهار و تابستان 1387 ش.

[1]. سروش، بشر و بشیر، روزنامه کارگزاران،‌ 20/12/ 1386.

[2]. طلاق / 12.

[3]. نوح/ 15.

[4]. ر.ک: به: جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس،‌ ماده آسمان.

[5]. بطلمیوس (Ptolemaos) منجم و جغرافی‌دان معروف یونانی صاحب کتابهای مجسطی و آثار البلاد (زنده در قرن دوم میلادی) او معتقد بود که زمین ساکن و مرکز جهان است و هفت فلک به دور آن می‌چرخند که عبارتند از (قمر، عطارد، زهره، خورشید، مریخ، مشتری، زحل، فلک هشتم که ستاره‌های ثابت هستند و فلک نهم یا فلک الافلاک یا فلک اطلس که همه افلاک  در آن قرار دارند).

[6]. «و در آن روز تخت (جهان‌داری و تدبیر هستی) پروردگارت را هشت (نفر) بر فرازشان حمل می‌کنند».

[7]. ابن سینا، رسائل، 128 و 129، به نقل از: التفسیر و المفسرون، 2/426.

[8]. بهبودی، هفت آسمان،‌ ص 8.

[9]. «سپس به آسمان پرداخت و آنها را [به صورت] هفت آسمان مرتب نمود».

[10]. مجلسی، بحارالانوار، ج 57، ص 5.

[11]. سبزواری، شرح منظومه، قسمت فلسفه، ص 269.

[12]. ر.ک: قاموس قرآن، واژه کرسی؛ مکارم، تفسیر نمونه ذیل، آیة 155، سورة بقره.

[13]. قاموس قرآن، واژه عرش.

[14]. ر.ک. به: المیزان، ج 1، ص 155.

[15]. نیازمند شیرازی، اعجاز قرآن از نظر علوم امروزی، ص 145 و 167.

[16]. رازی،‌ تفسیر الکبیر، ج 1، ص 156.

[17]. قاسمی، محاسن التأویل، ج 16، ص 8577، به نقل از: ابوحجر، التفسیر العلمی فی المیزان، ص 380.

[18]. در ادامه معانی لغوی و اصطلاحی «سماء» را بررسی خواهیم کرد.

[19]. مغربی، تفسیر تبارک/ 4، به نقل از: التفسیر العلمی فی المیزان، ص 383.

[20]. ابراهیم/ 34 و نحل/ 18.

[21]. تعلیق‌الخبراء، المنتخب فی‌التفسیر، ج1، ص16، به نقل از: التفسیرالعلمی‌فی‌المیزان، ص384.

[22]. همان.

[23]. مرادی، رازهای آسمان هفتگانه، ص 84 به بعد.

[24]. همان.

[25]. بهبودی، هفت آسمان، ص 10؛ صادقی، زمین و آسمان و ستارگان از نظر قرآن، ص 229.

[26]. همان، ص 11.

[27]. مکارم،‌ تفسیر نمونه، ذیل: طلاق/ 12.

[28]. بهبودی، همان، ص 13.

[29]. المیزان فی تفسیر القرآن، 16/248 و 19/327؛ نیز ذیل آیات هفت آسمان.

[30]. ق/ 9.

[31]. محمودی، ساکنان آسمان از نظر قرآن، 46.

[32]. مع القرآن فی الکوت، 189 ـ 193.

[33]. طنطاوی، تفسیر الجواهر، ج 1، ص 46، نقل به مضمون.

[34]. صادقی، همان، ص 226.

[35]. همان، صص 227 و 232 و 242 و 2.

[36]. پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 1، ص 111.

[37]. مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 15، ص 254.

[38]. راغب، مفردات، ماده سماء.

[39]. بینات، ش اول،‌ ج 8، ص 86 ـ 87.

[40]. ابراهیم/ 24.

[41]. مکارم،‌ همان، ج 1، ص 165 ـ 167.

[42]. مصباح یزدی، معارف قرآن، ص 234.

[43]. ق/ 9.

[44]. فرقان/ 61.

[45]. طباطبایی، همان، ج 16، ص 247 و ج 19، ص 327.

[46]. سجده/ 5.

[47]. مصباح یزدی، همان، ص 234 ـ 236.

[48]. ذاریات/ 22.

[49]. نقل از علامه طباطبائی( و استاد مصباح یزدی.

[50]. راغب، همان، ماده سماء و ارض.

[51]. مصطفوی، همان، ج 1، ص 56.

[52]. مائده/ 33.

[53]. اعراف/ 176.

[54]. مصباح یزدی،‌ همان، ص 238 ـ 239.

[55]. طباطبایی، ج 19، ص 326؛ مکارم، زیر آیه 12، سوره طلاق.

[56]. لقمان/ 27.

[57]. مکارم، همان، ج 1، ص 165 ـ 167 و ذیل آیة 12، سورة طلاق.

[58]. مصباح یزدی، همان،‌ صص 239 ـ 240.

[59]. تفسیر اطیب البیان، ذیل آیة 12، سوره طلاق.

[60]. ظاهر آیه گویای همین معنا است و فخر رازی نیز در تفسیر کبیر همین احتمال را در معنای «مثل» پذیرفته است؛ هر چند سیارات هفت‌گانه را با اقالیم هفت‌گانه در مقابل هم قرار داده است (ر.ک: به تفسیر کبیر، ج 30، زیر آیة 12 سوره طلاق).

[61]. طباطبایی،‌ همان، ج 19، ص 326، به صورت احتمال.

[62]. مکارم،‌ همان، ج 1، ص 165 ـ 167؛ ذیل: طلاق / 12.

[63]. صافات/ 6.

[64]. حر عاملی، وسایل الشیعه، ج 4، ص 907.

[65]. قرشی، قاموس قرآن، ج 1، ص 65.

[66]. نهج البلاغه، خ 192.

[67]. همان.

[68]. همان، خ 199.

[69]. ر.ک. به: سروش، بشر و بشیر، روزنامه کارگزاران، 20/ 12/ 1386.

[70]. ر.ک. به سروش، طوطی و زنبور، 14.