- توضیحات
- نوشته شده توسط manager
- دسته: ـ آیا قرآن دیوانگی را از مس شیطان میداند؟
- بازدید: 5425
شبهه
آیا قرآن دیوانگی را از مس شیطان میداند؟
توضیح شبهه
خداوند در مذمت ربا و اثرات سوء آن میفرماید:
(الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لاَیَقُومُونَ إِلاَّ کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّهِ فَانْتَهَی فَلَهُ مَاسَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَی اللّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ)[1]؛ «کسانی که ربا میخورند، بر نمیخیزند مگر همانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس، دیوانه (و آشفته سَر)ش کرده است. این، بدان سبب است که آنان گفتند: «معامله فقط همانند رباست.» و حال آنکه خدا معامله را حلال کرده، و ربا را حرام نموده است. و هر کس پندی از جانب پروردگارش به او رسد و (به رباخواری) پایان دهد، پس آنچه (از سود در) گذشته (بدست آورده) فقط از آنِ اوست؛ و کارش با خداست؛ و [لی] کسانی که [به ربا خواری] باز گردند، پس آنان اهل آتشند. [و] آنان در آنجا ماندگارند».
با اینکه دیوانگی یک بیماری است، ولی قرآن آن را بر اساس فرهنگ صدر اسلام، به عنوان کسی که در اثر لمس شیطان، دیوانه شده، بیان میکند[2]. برخی دیگر نیز گفتهاند: یکی از نقاط ناسازگاری ظواهر قرآن با علوم بشری این است که در سوره بقره آیه 275، دیوانگی را معلول مس شیطان میداند و قرآن آن را براساس اعتقادات خرافی اعراب برگرفته است[3].
پاسخ
مفهوم شناسی شیطان، خبط، مس
واژه «شیطان» یا از ماده شاط یشیط به معنای هلاکت و شدت غضب است[4] یا از ماده شطن یشطن به معنای دور شدن (دور شدن از خیر) خبیث و پست آمده است[5] و به هر موجود سرکش و متمرد اطلاق میشود. اعم از انسان، جن و یا جنبندگان دیگر. همچنین شیطان اسم عام (اسم جنس) است و ابلیس اسم خاص (علم) است که حضرت آدم را فریب داد. و اکنون با یاران خود انسانها را وسوسه و گمراه میکند[6]. لذا در قرآن کلمه شیطان به انسان و جن اطلاق شده است (وَکَذلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّاً شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ)[7]؛ «و این چنین برای هر پیامبری، دشمنی از شرورهای (شیطان صفت) انسان و جنّ قرار دادیم».
واژه شیطان به صورت مفرد 70 بار و به صورت جمع (شیاطین) 18 بار در قرآن آمده است. ماهیت شیطان همانند جن از آتش است. و دارای اختیار ، تکلیف، شعور و عقل، اراده، زاد و ولد میباشد. گاهی جن و شیطان مفهوم وسیعی دارند و شامل نفس اماره، قوای واهمه، تخیل نفسانی و لذت دنیوی، حشرات موذی و انسانهای فاسد و... میباشد[8] و گاهی به معنای میکروب میآید. به عنوان مثال، حضرت علی7 میفرماید: از قسمت شکسته ظرف و دستگیره آن آب نخورید زیرا شیطان به روی دستگیره و قسمت شکسته ظرف مینشیند[9] و گاهی به انسانها شیطان صفت هم گفته میشود به عنوان نمونه حضرت علی7 میفرماید: زیاد ابن ابیه ! از معاویه بترس! که او شیطان است[10]. خبط به معنای ضرب شدید[11] و مس به معنای جنون[12] و راغب آن را کنایه از جنون میداند.
چگونگی استیلای شیطان بر انسان
بعضیها تصور میکنند که شیطان و جن میتوانند بر انسان تأثیر فیزیکی مستقیم داشته باشند. که شاهد آنها همان آیه 275 سوره بقره (لمس شیطان) است اما با بررسی آیات دیگر به بیپایه بودن این کلام پیمیبریم. از آیات قرآن اینگونه استفاده میشود که شیطان در انسان وسوسه و فتنه ایجاد میکند و بر اندیشه و تفکر نفوذ کرده و راه گمراهی را نشان میدهد (اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِکْرَاللَّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلاَ إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ)[13]؛ «شیطان بر آنان مسلّط شده و یاد خدا را از یاد آنان برد؛ آنان حزب شیطانند. آگاه باشید که حزب شیطان فقط زیانکارند!».
(کَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیَاطِینُ فِی الْأَرْضِ حَیْرَانَ)[14]؛ «همانند کسی که شیطانها او را به سقوط (و گمراهی) کشاندهاند، در حالی که در زمین سرگردان است».
(وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَائِهِمْ)[15]؛ «و قطعاً شرورهای (شیطان صفت) به سوی دوستانشان اشاره سریع پنهانی القاء میکنند».
(وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّاللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَمَاکَانَ لِیَعَلَیْکُم مِن سُلْطَانٍ إِلَّا أَن دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلاَ تَلُومُونِی وَلُومُوا أَنفُسَکُم)[16]؛«و شیطان، هنگامی که کار پایان یافت میگوید: «در حقیقت، خدا وعده حق به شما وعده داد؛ و [من] به شما وعده دادم، و[لی] با شما تخلّف کردم؛ و برای من هیچ تسلّطی بر شما نبود، جز اینکه شما را فرا خواندم، و [درخواست] مرا پذیرفتید، پس مرا سرزنش مَکنید، و خودتان را سرزنش کنید.»
انسان برتر از آن است که موجودات نامریی دخالتی در وجود او داشته باشند[17] و الا با اختیار و اشرف مخلوقات بودن او سازگاری ندارد. شیاطین به همتایان انسانی خود تلقینات گمراهکننده القا میکنند و زمانی که کار از کار بگذرد میگویند: (وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُم مِن سُلْطَانٍ إِلَّا أَن دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی)[18]؛ «و برای من هیچ تسلّطی بر شما نبود، جز اینکه شما را فرا خواندم، و [درخواست] مرا پذیرفتید» همچنین جنیان که هم جنس شیاطین هستند، نمیتوانند تأثیر مستقیم داشته باشند و از آیات قرآن نیز استفاده نمیشود[19] در نتیجه شیطان آسیبرسانی مستقیم و فیزیکی ندارد؛ بلکه دسیسههای زشت او سبب سرگردانی و اختلالات روانی میگردد[20].
علل اختلالات روانی و افسردگی از منظر علم
افسردگی و دیوانگی از همان ابتدای تاریخ همراه انسان بوده است. 450 سال قبل از میلاد بقراط اصطلاح مانیا و ملانکولیا را برای توصیف اختلالات روانی به کار برد. و حدود100 سال قبل از میلاد کورنلیوس سلسوس (cornelius celsus) این بیماری را ناشی از صفرای سیاه معرفی نمود. در سال 1854م ژول فالره جنون ادواری (foliea circulaire) را معرفی کرد. و ژول بایا دژه فرانسوی جنون دوشکلی را شرح داد. در طب قدیم ایران از این بیماری با نام مالیخولیا یاد شده است[21]. امروزه عامل بسیار از این اختلالات این سیستم شناخته نشده است[22]. برای اختلالات روانی و افسردگی (جنون عرفی) علتهای مختلفی را برشمردند برخی به اعصاب انسان برمیگردد و برخی دیگر به روح و روان. مانند: سندرم خستگی مزمن[23]، جراحات وارده بر سر[24]، صرع (اپیلپسی)[25]، التهاب مغز (آنسفالیت)[26]، آبسه مغزی[27]، الزایمر[28]، وراثت و ژنتیک[29]، تغییرات ناخوشایند در زندگی، مشکلات مالی، مشکلات عاطفی، مشکلات جنسی، استرس و اضطراب[30]. با بررسی نظریات علمی، درمییابیم که علم در حوزه محسوسات و ملموسات نظر میدهد و به متأثر شدن انسان از ماوراء طبیعت نظری نداده است.
رابطه لمس شیطان و دیوانگی از نگاه مفسران
آیه قرآن به صورت مستقیم اشاره دارد که کسانی که ربا میخورند، بر نمیخیزند مگر همانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس، دیوانه (و آشفته سَر)ش کرده است[31]. مفسران در تفسیر این آیه احتمالات زیادی را مطرح نمودند.
1. برخی عوامل دیوانگی را به دو نوع تقسیم کردند: یکی مادی و دیگری غیر مادی (وسوسه شیطان عامل تأثیر روانی منفی)
مرحوم آیه الله طالقانی; در تفسیر آیه سه احتمال را نقل کردند:
الف) دیو زدگی و دچار بیماری صرع و اختلالات روانی شدن.
ب) میکروبی که در مراکز عصبی انسان نفوذ کند.
ج) منشاء وسوسه و انگیزنده اوهام و تمنیات.
از این سه احتمال آنچه بر حسب ظاهر کلام مورد قبول مرحوم طالقانی است و به گواه عبارتهایی که قبل از احتمال یاد شده آورده است، همان احتمال سوم است. ایشان میفرماید: چون رباخوری، انحراف از مسیر طبیعی و انسانی است رباخور دچار خبط زدگی در اندیشه و آشفتگی میشود... و خوی کینهجویی و بد اندیشی نسبت به مردم نیز در او راسخ میشود... در هر حال پیوسته در نگرانی و آشفتگی به سر میبرد و به خود میپیچد. این حالات در کردار و گفتار و حرکات چشم و دست و پایش نمایان است[32].
آیة الله مکارم شیرازی بعد از نقل احتمالات میفرماید: دیوانگی را به دو گونه میتوان تصور کرد: یکی جسمانی که بر اثر عوامل مادی است. دیگری روحی و معنوی که متاثر از عوامل غیر مادی است، آنان که رباخورند گرفتار دیوانگی روحی میشوند که مشوق آنها وسوسههای شیطانی است. چه جنونی بالاتر از طمع و حرص به مال دیگران که تشویش روحی و اضطراب دائمی به همراه دارد[33].
2. برخی دیگر نسبتدادن دیوانگی را به شیطان، نوعی مجاز میدانند. مرحوم طبرسی معتقد است که آیه برای حالات برخی از مردم در روز قیامت است و اضافه میکند: که شیطان انسان را دیوانه نمیکند؛ دیوانگی و اختلالات روانی بر اثر غلبه سودا و صفراء است و در آن هنگام عقل انسان ضعیف میشود و شیطان در او وسوسه میکند. و اگر به شیطان نسبت داده شده، از باب مجاز است[34]. در میان عرف هم مشهود است کسانیکه از حالت عادی و معقول خارج میشوند مانند: زانی، قاتل، دزد و... لقب دیوانه به او میدهند. این به معنای دیوانگی جسمی نیست بلکه به معنای غرق شدن در گناه و نفوذ شیطان در وجود اوست.
3. بعضی از مفسرین در حد یک احتمال پذیرفتهاند که ممکن است علل برخی از جنونها شیطان و جن باشد. علامه طباطبایی; میفرماید: آنچه آیه بر آن دلالت دارد بیش از این نیست که دست کم بعض از جنونها مستند به مس جن است و استناد جنون به عللی چون شیطان موجب ابطال علل طبیعی نیست بلکه علل طبیعی در طول علل غیرطبیعی هستند نه در عرض آنها[35]. مکارم شیرازی هم میفرماید: ولی هیچ بعید نیست که بعضی از کارها و اعمال نادرست، شیطان در شخص اثر بگذارد[36]. فرض مدخلیت شیطان و جن در جنون و اختلالات عصبی و روانی با استناد آن به اسباب طبیعی منافات ندارد، زیرا تأثیر اسباب غیر طبیعی در حوادث طبیعی در طول اسباب و علل طبیعی است نه در عرض آنها. چنان که تاثیر اراده الهی در پیدایش حوادث طبیعی به همین شیوه است و علومتجربی دارای حق اثبات است نه دارای حق نفی[37].
علامه تعبیر زیبایی دارد که میفرماید: مراد از مس شیطان، حرکات نامنظم جنزدگان در حال بیهوشی و بعد از آن نیست؛ بلکه غرض آیه این است؛ افعال رباخوار افعال اختیاری است که از اعتقاد غلط سر میزند رفتار او در مورد امر معاش و زندگی به رفتار دیوانه میماند که خوب را از بد تمییز نمیدهد[38]. در همین زمینه حضرت علی7 در نهجالبلاغه به کسی که به او هدیهای داده است فرمود: اعن دین الله اتیتنی لتخدعنی؟ امختبط انتم ذوجنه[39]؛ آیا از راه دین، وارد شدی که مرا بفریبی؟ یا عقلت آشفته شده یا جن زده شدهای؟
4. برخی دیگر معتقد هستند که شیطان در آیه به معنای میکروب است که در انسان نفوذ کرده که سبب آشفتگی روحی و بیماری اعصاب و دیوانگی میباشد[40].
نتیجه
شیطان بر انسان تسلط ندارد تا این که بتواند او را دیوانه نماید؛ فقط وسوسه و اغوا میکند. آنچه در آیه مطرح شده حالات دیوانه است که خوب و بد را تشخیص نمیدهد.
به کسانی که آیه را متعارض با علم میدانند باید گفت: آیه دارای احتمالات فراوانی است به عبارت دیگر فهم آیه مشکل است و به قطع نمیتوان برای آن تفسیر روشنی ارائه داد. از طرف دیگر علومبشری در پیرامون حس و تجربه نظر میدهد و از تأثیرات ماوراء طبیعت بر طبیعت و انسان عاجز است. حداقل چیزی که میتوان گفت: علم در این زمینه ساکت است. آیهای که متشابه است و هنوز تفسیر قطعی از آن ارائه نشده است و از طرف دیگر، علم هم به نتیجهای نرسیده؛ چگونه میتوان گفت که آیه لمس شیطان، با علوم بشری در تضاد است و از علوم باطل اعراب اقتباس کرده است.
منابع جهت مطالعه بیشتر
1. تفاسیر قرآن همچون: نمونه، تفسیر قرآن مهر و ... ذیل آیه 275 سوره مبارکه بقره.
2. مقاله قرآن و فرهنگ زمانه، محمد علی رضاییاصفهانی، مجله معرفت، ش 26.
3. بررسی شبهات قرآن و فرهنگ زمانه، حسن رضا رضایی.
[1]. بقره/ 275.
[2]. مجله بینات، ش 5، مقاله قرآن و فرهنگ زمانه از خرمشاهی.
[3]. مقاله بشر و بشیر، دکتر سروش، روزنامه کارگزاران، 26/12/1386.
[4]. ابن اثیر، نهایه، ذیل واژه «شیط» این ماده طرفدار کمی دارد.
[5]. لسان العرب، ابن منظور؛ مفردات، راغب، ذیل واژه «شیط»
[6]. تفسیرنمونه، مکارمشیرازی، ناصر، تهران ج1، ص191؛ جنوشیطان، رجائیتهرانی، علیرضا، ص14.
[7]. انعام/ 112.
[8]. جن و شیطان، زینالعابدین دست داده، ص 46.
[9]. اصول کافی، کلینی، ج 6، ص 385.
[10]. نهج البلاغه، خطبه 44.
[11]. لسان العرب، ابن منظور، ذیل واژه خبط.
[12]. همان، ذیل وازه مس.
[13]. مجادله/ 19.
[14]. انعام/ 71.
[15]. انعام/ 121.
[16]. ابراهیم/ 22.
[17]. ر.ک: المیزان، ذیل آیه.
[18]. ابراهیم/ 22.
[19]. ر.ک: الشبهات و الردود، محمد هادی معرفت، ص 235 ـ 237.
[20]. همان و المیزان، طباطبایی، ج 2، ص 431.
[21]. افسردگی، آذین رزم گیری، ص 9ـ10.
[22]. مغز و اعصاب، انجمن پزشک بریتانیا، گروهی از پزشکان، ترجمه منصوره داوری، ص 33.
[23]. مغزو اعصاب، ص 48.
[24]. همان، ص 54.
[25]. همان، ص 67.
[26]. همان، ص 80.
[27]. همان، ص 82.
[28]. همان، ص 108.
[29]. افسردگی، همان، ص 25.
[30]. ر.ک: افسردگی، همان؛ آشنایی با بیماریهای روانی، مطهره امینی.
[31]. بقره/ 257.
[32]. پرتوی از قرآن، طالقانی، ج 2، ص 252ـ253.
[33]. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج2، ص 201.
[34]. مجمع البیان، ج 3، ص 179.
[35]. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج 2، ص 574.
[36]. تفسیر نمونه، ج 2، ص 272.
[37]. آیه الله استاد جعفر سبحانی، مقاله پاسخ دوم به سروش، مجله افق حوزه، شماره 183، 25/12/1386.
[38]. المیزان، علامه طباطبایی، ذیل آیه.
[39]. نهج البلاغه، خطبه 224.
[40]. طنطاوی، تفسیر الجواهر، ذیل آیه 257 سوره بقره؛ قاموس قرآن، قرشی،. ذیل واژ ه شطن.