7ـ سیره و سنت پیامبر9 و اهل بیت: با بردگان چگونه بوده است؟

قرآن کریم سیره امام علی7 و حضرت فاطمه3 را در مورد اسیران این گونه بیان می‌کنند: Pوَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى‏ حُبِّهِ مِسْكِيناً وَيَتِيماً وَأَسِيراًO[1]؛ «و غذا را، در حالى كه دوستش دارند، به بينوا و يتيم و اسير مى‏خورانند».

در احادیث متعدد از امام علی7 و امام صادق7 این مضمون نقل شده است که فرمودند «اطعام الاسیر والاحسان الیه حق واجب»؛ «غذا دادن به اسیر و نیکی به وی،‌ حق واجب اوست».[2]

در تاریخ آمده است که امام علی7 هزار برده را از دست‌رنج خود خرید و آزاد کرد.[3] در سیره امام باقر7 آمده است که یکی از بردگان حضرت کار نیکی انجام داد او را آزاد کرد و فرمود من خوش ندارم مردی از اهل بهشت را به خدمت خود در آورم.[4] و در سیره امام سجاد7 آمده است که بردگان را می‌خرید و آموزش می‌داد و شب عید فطر آزاد می‌کرد.[5]

در احادیث از امام صادق7 حکایت شده که بردگان مؤمن بعد از هفت سال خود به خود آزاد می‌شوند.

«مَنْ كَانَ مُؤْمِناً فَقَدْ عَتَقَ بَعْدَ سَبْعِ سِنِينَ أَعْتَقَهُ صَاحِبُهُ أَمْ لَمْ يُعْتِقْهُ وَ لَا تَحِلُّ خِدْمَةُ مَنْ كَانَ مُؤْمِناً بَعْدَ سَبْعِ سِنِين»؛[6] «هر کس پدر یا مادر یا اجداد یا فرزندان یا محارم خود را مالک شود فوراً آزاد می‌شوند».[7]

سلمان، بلال، عمار یاسر و قنبر از بردگان بودند که از اصحاب پیامبر9 و امام علی7 بودند و به مقامات لشکری و حکومتی و فرهنگی رسیدند. بردگان در اسلام می‌توانند به مقام قضاوت برسند. در مورد رفتار با برگان سفارش‌های زیادی شده است حتی از پیامبر9 حکایت شد که غذا و لباس زیر دست شما با شما مشابه باشد و به او زیادتر از توانایی‌اش تکلیف نکنید.[8] امام صادق7 در کارهای سنگین به بردگان کمک می‌کرد.[9]

و نیز در احادیث از پیامبر9 حکایت شده که بدترین مردم کسی است که انسان‌فروشی کند.[10] «شرّ الناس من باع الناس».

امام رضا7 با بردگان خویش هم غذا می‌شد.[11]

نتیجه: سیره اهل بیت: مهربانی با بردگان و رعایت حقوق آن‌ها و مبارزه با برده‌داری است و اگرچه صاحب برده می‌شدند ولی این مقدمه آزادی آن‌ها بوده است.
نکته جالب اینکه بعد از اسلام مفهوم برده (تسلط مطلق مولی بر برده) تغییر کرد و بردگان افرادی محترم و دارای حقوق هستند که در معرض آزادی هستند.

[1]. انسان/8.

[2]. وسائل الشیعه، ج 11، ص 68 و 69.

[3]. بحارالانوار، ج 41، ص 43.

[4]. وسائل الشیعه، ج 16، ص 38.

[5]. سيره پيشوايان، مهدي پيشوايي، ص 259.

[6]. وسائل الشیعه، ج 16، ص 31.

[7]. تفسیر نمونه، ج 21، ص 438.

[8]. بحارالانوار، ج 74، ص 141.

[9]. همان، ص 142.

[10]. مستدرک الوسائل، ج 13، ص 95.

[11]. الانوار البهيه، شيخ عباس قمي، ص 179.