6ـ PوَاضْرِبُوهُنَّO در آیه 34 نساء به چه معناست و آیا زدن زنان جایز است؟

در این مورد با توجه به تفسیر آیه عنایت به چند نکته لازم است.

الف) این آیه در صدد تعیین تکلیف زنان سرکش ازدواج کرده (نه مطلق زنان) است که ادامه زندگی مشترک خود را به خطر انداخته‌اند. از این‌رو قرآن توصیه می‌کند که طی چند مرحله[1] با آنان برخورد شود:

اولاً موعظه و پند داده شود.

ثانیاً مرد در بستر از او جدا شود تا دست از رفتار ناپسند خود بردارد.

ثالثاً به صورت آرامی تنبیه شود. که البته این آخرین راه حل است که در صورت ضرورت عمل شود و مسأله زن آزاری نیست بلکه تنبیه فرد خاطی است.

ب) در مورد تنبیه زنان سرکش (ناشزه) در احادیث اسلامی آمده است که با چوب مسواک بدون آن‌که سرخ یا سیاه شود عمل شود. یعنی به صورتی نرم و نازکشانه زده شود.

«عن النبی9: ضرب بالسواک».[2]

«عن الباقر7: بانه الضرب بالسواک».[3]

«عن النبی9: اذا عصینکم فی المعروف ضرباً غیر مبرح».[4]

ج) اگر مردی زن خود را به صورتی بزند که سرخ و سیاه شود یا منتهی به شکستگی گردد. حکم قصاص جاری می‌شود.[5]

د) در این آیه احتمال نشوز مترتب بر آن موعظه است و جدا کردن بستر بعد از تحقق نشوز است؛ و زدن (تنبیه) بعد از اصرار بر نشوز است وگرنه فقط با احتمال نشوز نمی‌توان با زدن تنبیه کرد کما اینکه صاحب حدائق الناضره، شیخ یوسف بحرانی می‌‌نویسد:

«فیکون معنی الآیة Pوَاللَّاتِيْ تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّO فعظوهن فان نشزن فاهجروهن فی المضاجع فان اصررن فاضربوهنّ»؛[6] «پس معنای آیه این است: اگر نشوز کردند پندشان دهید و اگر در مرحله بعد از بسترشان جدا شوید و اگر اصرار کردند، بزنید».

هـ) زدن زنان یک دستور بازدارنده اسلامی است که به نوعی زنان سرکش را می‌ترساند ولی در طول تاریخ اسلام حتی یک بار گزارشی نیافتیم که پیامبر9 یا اهل بیت: همسر خویش را زده باشند.

حتی نقل شده که پیامبر9 این عمل را سرزنش فرمودند: «عن النبی9: لاتضربوا اماء الله عن رسول الله: ایضرب احدکم المرأة ثم یطلب معانتها»؛[7] «کنیزان خدا را نزنید ـ آیا یکی از شما همسرش را می‌زند سپس می‌خواهد با او همبستر شود؟!».

و) پذیرش زدن زنان به صورت نرم در قرآن زمینه‌ساز تغییر فرهنگ عرب جاهلی و نسخ تدریجی آن است[8] که نسبت به زنان جفا می‌کرد و آنها را زنده به گور می‌کرد و حقوق آنان را پایمال می‌نمود و زدن آنها با شدت امری عادی بود. و همین شیوه قرآن در طول تاریخ در مدت کمی تأثیر گذاشت و زنان جامعه اسلامی به چنان جایگاهی از عزّت و احترام دست یافتند که مثل فاطمه3 و زینب3 تربیت شدند و امام علی7 در شأن آن‌ها فرمود: «المرأة ریحانه»[9] زن گل است.

ز) حکم زدن افراد سرکش منحصر به زنان نیست و در قرآن کریم از نشوز و سرکشی مردان نیز سخن گفته است Pبَعْلِهَا نُشُوزاًO[10]؛ «سرکشی یا رویگردانی شوهرش» و با الغای خصوصیت از آیه 34  نساء حکم نشوز فی الجمله در مورد مردان سرکش هم می‌تواند اجرا شود. همان‌طور که برخی مراجع تصریح کرده‌اند که در صورت نشوز و سرکشی زوج که حقوق همسر خود را اداء نکند زوجه می‌تواند به حاکم شرع رجوع کند تا او را مجبور به انجام وظایف خود کنند و اگر انجام نداد او را تعزیر کنند.[11]

ح) در مورد «فاضربوهن» تفسیرهای دیگری نیز شده است بنابراین چند تفسیر برای آن متصور است.

1ـ زدن نرم زنان با چوب مسواک (همان طور که گذشت و در احادیث اسلامی آمده است)

بررسی: در این مورد ممکن است از دو جهت اشکال شود: اول از جهت سند روایات همان طور که علامه بلاغی اشکال کرده است ولی این اشکال سندی با اجماع مسلمین بر غیر مبرح بودن (شدید نبودن) زدن جبران می‌شود. علامه بلاغی در تفسیرش بر آن است که هر چند روایات فوق الذکر (ضرب بالسواک و ...) نمی‌تواند از لحاظ سندی قابل اطمینان باشد و آیه را تقیید کند ولی اجماع مسلمانان بر آن است که این ضرب غیر‌مبرح (غیر شدید) باشد. بنابراین جایز نیست ضرب شدید باشد.[12]

و دوم از جهت اینکه ممکن است چوب مسواک از باب تعیین مصداق باشد و حداقل مرتبه زدن را مشخص می‌کند. همان‌طور که صاحب جواهر به این مطلب تصریح کرده است.[13] ولی این اشکال هم ضرر نمی‌زند چرا که اجماع بر غیر مبرح بودن زدن است همان‌طور که صاحب جواهر نیز تصریح کرده است.[14] و برخی مراجع تقلید معاصر مثل امام خمینی; و آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله جوادی آملی فرموده‌اند. آیت الله مکارم شیرازی در پاسخ به سؤال در مورد آیه فوق می نویسند: «تنبیه بدنی همان طور که در کتب فقهی نیز آمده است باید ملایم و خفیف باشد به طوری که نه موجب شکستگی و نه مجروح شدن گردد و نه باعث کبودی بدن».[15]

مشابه این سخن از امام خمینی; آمده است.[16] و نیز آیت الله جوادی آملی سخنی مشابه دارد.[17]

2ـ مسافرت، یعنی وقتی زن سرکشی می‌کند او را به مسافرت ببرید تا آرامش گیرد[18] یا مرد به مسافرت برود تا نوعی تنبیه برای زن باشد همان‌طور که پیامبر9 هنگامی که از دست همسران خود ناراحت می‌شد به مکان دوری از مدینه به نام مشربه ام ابراهیم می‌رفت.[19]

بررسی: احتمالات فوق با ظاهر آیه ناسازگار به نظر می‌رسد چرا که ماده «ضرب» اگر با «فی» متعدی شود (ضرب فی الارض) معنای مسافرت می‌دهد.

3ـ زدن زن با حکم قاضی دادگاه جایز است؛ مثل حکم قطع دست دزد است.

Pوَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالاً مِنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌO[20]؛ «و مردِ دزد و زنِ دزد، به كيفر آنچه به دست آورده‏اند [و] به خاطر مجازات [پيش‏گيرانه ‏] الهى، دست‏هايشان را قطع كنيد؛ و خدا شكست‏ناپذيرى فرزانه است». یعنی مرد باید به دادگاه نسبت به زن سرکش شکایت کند و اگر قاضی حکم به تنبیه کرد اجرا کند. یا بگوییم حداقل این مطلب در مورد مراتب بالای ضرب جاری است.

بررسی: اگر زدن زنان را مصداق نهی از منکر و یا نوعی تعزیر بدانیم در این صورت برای مراتب بالا (زدنی که مستلزم درگیری شدید و لطمه بدنی شود) حتماً نیازمند حاکم شرع خواهد بود. اما سیاق آیه 34 نساء و آیه بعد که در مورد قاضی خانوادگی است می‌رساند که شارع در این آیات می‌خواسته که مسأله خانوادگی به نزد قاضی بیرونی نرود بلکه در درون خانه و فامیل حل و فصل شود. پس سیاق آیه با مطلب فوق نمی‌سازد علاوه بر آن که ممکن است بگوییم حکم سارق با حکم ضرب زنان متفاوت است چون حدّ سارق حدّ الهی است.

4ـ زدن زن نوعی حکم ترساننده و بازدارنده نسبت به زنان سرکش است و هدف اجرای آن نیست از این‌رو پیامبر9 و اهل بیت: آن را اجرا نکرده‌اند.

بررسی: بازدارندگی حکم ضرب مثل احکام شدید دیگر هم‌چون حد زانی و سارق امری طبیعی و با اقوال دیگر قابل جمع است و منافاتی با آن‌ها ندارد.

5 ـ حکم زدن زنان به صورت نرم زمینه‌ساز نسخ تدریجی این رفتارهای ناپسند است و این سیاست قرآنی نتیجه بخش بود.

بررسی: این مطلب خوبی است که با برخی اقوال دیگر مثل قول اول (ضرب با مسواک) و قول چهارم (حکم بازدارنده و غیراجرایی) سازگار است.

6 ـ این حکم مربوط به زن‌هایی است که مازوشیسم (آزار طلبی) هستند و از نظر روان‌کاوی تا زده نشوند آرام نمی‌گیرند.[21]

برخی از روان‌شناسان نیز در مورد تنبیه بدنی برخی افراد با شرایط خاص بدون ضرب شدید و ... نظر مثبت دارند.

بررسی: این مطلب می‌تواند مؤیّدی در مورد برخی زنان بیمار و برخی زدن‌ها باشد ولی آیه اطلاق دارد بنابراین پذیرش احتمال فوق در تفسیر آیه مشکل است.

7ـ از سخن برخی مفسران معاصر بر می‌آید که این زدن از باب اجرای احکام الهی بر زن که از باب نهی از منکر است.[22] و به نوعی مرد نایب مناب قاضی می‌شود. و از باب قیمومیت مرد نیست.

بررسی: برای نهی از منکر شرایطی گفته‌اند از جمله شناخت منکر و تأثیر آن، و این که شخص در حد قاضی آگاه باشد تا بتواند اجرا کند وگرنه زدن، ساقط و ممنوع می‌شود. بنابراین دیدگاه با دیدگاه سوم و چهارم قابل جمع است.

8 ـ ظاهر آیه را اخذ کنیم و بگوییم هر گونه زدن زنان ناشزه توسط شوهران جایز است.

بررسی: این مطلب با روایات تفسیری (ضرب با مسواک) ناسازگار است. در ضمن اگر باب زدن زنان این گونه باز شود برخی مردان از آن سوء استفاده می‌کنند.

علاوه بر آن که این مطلب با سیره پیامبر9 و اهل بیت: ناسازگار است که گزارشی نیافتیم که همسران خود را زده باشند. بلکه در برخی احادیث اهل بیت: از زدن زنان منع شده است و آن را مستلزم قصاص معرفی کرده است و در ابتدای بحث گذشت که برخی مفسران نیز حکم قصاص را بر آیه فاضربوهنّ حاکم دانسته‌اند.[23]

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

با توجه به اقوال گذشته به صورت قطعی نمی‌توان گفت که مقصود آیه از «ضرب» زدن مطلق باشد و در صورتی که مقصود زدن باشد زدن نرم با مثل چوب مسواک است (به دلیل روایات و اجماع) اگر شدید شد موجب ضمان و قصاص می‌شود. اگر نگوییم که مطلب نسخ تدریجی شده است.

[1]. هر چند «واو» به معنای ترتیب نیست اما معنا دارد. یعنی از خفیف به شدید منتقل شوید.

[2]. تفسیر تبیان، شیخ طوسی، ذیل آیه 34 نساء.

[3]. تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 478.

[4]. تفسیر الدّر المنثور، ج 2، ص 155.

[5]. تفسیر من وحی القرآن، علامه فضل الله، ج 7، ص 228.

[6]. صاحب حدائق الناضره، بحرانی، ج 24، ص 532 (دارالاضواء) صدر سخن صاحب حدائق این‌گونه است:

«وظاهر جماعة منهم المحقق فی الشرایع والعلامه فی القواعد جعل الامور الثلاثه منزلة علی الحالین ـ اعنی ظهور امارات النشوز و تحققه بالفعل فانهم جعلوا الوعظ والهجر متعلّقاً علی ظهور اماراته والضرب منوطاً بحصوله بالفعل والعلامه فی التحریر و قوله جمع من الاصحاب فصلّوا فی المسأله تفصیلاً آخر فجعلوا الامور الثلاثة مترتبة علی مراتب ثلاثة من حالها فمع ظهور امارات النشوز یقتصر علی الوعظ و مع تحقّقه قبل الاصرار ینتقل الی الهجر فان لم ینجع واصرّت انتقل الی الضرب».

[7]. تفسیر المیزن، ذیل آیه 34 نساء.

[8]. ر.ک: شبهات وردود، آیت الله معرفت، ص 150ـ174.

[9]. الكافي، ج 5، ص 510.

[10]. نساء/128.

[11]. تحریرالوسیله، کتاب النکاح، مسئله 2، ص 919.

[12]. تفسیر آلاء الرحمن، ذیل آیه 34 نساء.

[13]. مرحوم نجفی در جواهر الکلام می‌نویسد:

«وکذا الکلام فی الضرب، فیقتصر علی ما یوصل معه طاعتها، فلایجوز الزیادة علیه مع حصول الغرض به، والاّ تدرج الی الاقوی فالاقوی مالم یکن مدمیا ولامبرحا وابتداؤه الضرب بالسواک و علیه یحمل ما عن الباقر7 من تفسیره به، لا انه منتهاه، ضروة منافاة اطلاقه الایة وما دل علی النهی عن المنکر و بُعد عن حصول الغرض به دائماً، مضافاً الی اطلاق کلمات الاصحاب، نعم ینبغی اتقاء المواضع المخوفة کالوجه والخاصره و مراق البطن و نحوه و ان لایوالی الضرب علی موضع واحد، بل یفرق علی المواضع الصلبه مراعیاً فیه الاصلاح لاالتشفی والانتقام. بل فی المسالک انه یحرم بقصده مطلقاً، بل بدون القصد الماذون لاجله، وحصل بالضرب تلف وجب الغرم، لاطلاق ادلته الذی لاینافیه الرخصه فیه، مع ان المرحض فیه غیر المغروض من الضرب، کما لا ینافیه عدم الضمان بضرب الولی الصبی تأدیباً الذی یمکن الفرق بینهما بعد تسلیم ذلک فیه بان الضرب الزوج لمصلحته بخلافه فی الولی الذی هو محسن محض و لذا کان للاول العفو بل فی بعض النصوص النهی عن الضرب بخلاف الثانی والله العالم». (مستدرک الوسایل، باب 65، من ابواب مقدمات نکاح، حدیث 2 و جواهر الکلام، ج 33، ص 213ـ212)

[14]. همان.

[15]. یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص 481.

[16]. تحریر الوسیله، ج 3، ص 545 (ترجمه) مسأله اول بحث نشوز.

[17]. تسنیم، ج 18، ص 576.

[18]. این مطلب از مرحوم آیت الله دکتر بهشتی نقل شده است.

[19]. ر.ک: عبدالحمید احمد ابوسلیمان، ضرب المرأة وسیلة لحل الخلافات الزوجیة، ص 35. و نیز مقاله بررسی تاریخی جایگاه زن در جاهلیت و قرآن با توجه به آیه ضرب، دکتر علی معموری ـ زهرا خوش‌سخن مظفر، مجله پژوهشنامه علوم و معارف، ج 6، ص 90.

[20]. مائده/38.

[21]. تفسیر نمونه، ج 3، ص 475.

[22]. تسنیم، ج 18، ص 561.

[23]. مستدرک الوسائل، ج 14، ص250. «انی اتعجب ممن یضرب امرأته و هو بالضرب اولی منها لاتضربوا نسائکم بالخشب فانّ فیه القصاص ولکن اضربوهنّ بالجوع والعری حتی تربحو فی الدنیا و الآخرة».