10ـ فلسفه ازدواج موقت چیست؟ و چرا قرآن پذیرفته است؟

در حالی که نوعی بهره‌کشی از زنان است و جایگاه زن را پایین می‌آورد.

پاسخ: در این‌جا لازم است نخست به تفسیر آیه 24 نساء بپردازیم.

Pوَالُمحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُم مَا وَرَاءَ ذلِكُمْ أَن تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُم مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيَما تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيماً حَكِيماًO[1]؛ «و زنان شوهردار (نيز بر شما حرام‏اند؛) مگر آنچه (از كنيزان) كه مالك شده‏ايد. (اين احكامى است كه) خدا بر شما مقرّر داشته است. و غير از اين (زنانِ نام‏برده) براى شما حلال است كه با اموالتان [آنان را] طلب كنيد؛ در حالى كه پاك دامنانِ غيرزشتكار (= غير زناكار) باشيد. و زمانى كه از آن (زن)ان در آن (زمان) (مُتعه و ازدواج موقت) بهره مى‏بريد، پس‏مَهرشان را، در حالى كه واجب شده، به آنان بدهيد. و هيچ گناهى بر شما نيست در آنچه، بعد از وجوب (مَهر)، با يك‏ديگر در موردش توافق كرديد؛ به راستى كه خدا داناى فرزانه است».

شأن نزول

حكايت شده كه پس از جنگ «اوطاس»[2] برخى از زنان به دست مسلمانان اسير شدند و پيامبر9 پس از آن‏كه مطمئن شدند آنان باردار نيستند، اجازه دادند كه با مسلمانان ازدواج كنند و يا هم چون كنيز در اختيار آنان قرار گيرند. این آيه‏ فوق در مورد اين‏گونه زنان فرو فرستاده شد.[3]

تذكر: اين گونه شأن نزول‏ها ممكن است تطبيق باشد؛ يعنى آيه يك مطلب عام را بيان مى‏كند، ولى با برخى وقايع تطبيق شده است.

نكته‏ها و اشاره‏ها

1. ازدواج با زنان شوهردار، از هر مذهب و ملتى باشند، حرام است و استثنا در مورد زنان غير مسلمانى كه در جنگ‏ها اسير شده‏اند، مى‏تواند به خاطر مصلحت اجتماعى باشد؛ يعنى اين‏گونه زنان يا بايد به محيط «كفر» بازگشت داده شوند، يا بدون شوهر در ميان مسلمانان بمانند و يا رابطه‏ى آنان با شوهران سابق قطع شود و از نو ازدواج ديگرى نمايند. راه حل اول بر خلاف اصول تربيتى اسلام و راه حل دوم ظالمانه است و مفاسدى را به دنبال دارد؛ بنابراين تنها راه، همان راه حل سوم است؛ يعنى اسارت اين گونه زنان به منزله‏ى «طلاق» و جدايى از شوهران سابق به شمار آيد، و بعد از اتمام عِدّه[4] مى‏توانند ازدواج كنند.

2. واژه‏ى «مُحْصِنات» از ماده‏ى «حِصْن» به معناى قلعه و دژ است و به زنان شوهردار و زنان پاك دامن «محصنات» گفته مى‏شود؛ چرا كه خود را از كارهاى زشت حفظ مى‏كنند و يا در تحت حمايت مردان قرار دارند.

گاهى اين واژه به زنان آزاد، در مقابل كنيزان، نيز گفته مى‏شود؛ چرا كه آزادى آنها به منزله حريمى است كه به دور آنان كشيده شده و كسى حق نفوذ به آن را ندارد. اين واژه در این آيه به معناى اول و در آيه بعدى به‏ معناى دوم است.[5]

3. تعبير «اين‏ها امورى است كه خدا بر شما مقرر داشته و نوشته است»، تأكيدى است بر اين كه احكام و قوانين مربوط به جايز يا ممنوع بودن ازدواج با زنانى كه نام برده شد، تغييرناپذير است.

4. اصل، حلال بودن ازدواج با زنان است، غير از مواردى كه استثنا شده است.

5. پيوند مردان با زنان از روى پاك‏دامنى و بدون زشتكارى (زنا) باشد.[6] اين تعبير، شايد اشاره به اين حقيقت دارد كه نبايد تمام هدف در ازدواج، هوس‏رانى و ارضاى غريزه‏ى جنسى باشد، بلكه بايد هدف عالى‏ترى، مثل بقاى نسل و حفظ خود از آلودگى، مد نظر باشد.

6. رابطه زناشويى بايد قانونى باشد؛ يعنى يا به شكل ازدواج و با پرداخت مهر و يا به شكل دارا بودن كنيز باشد.[7]

7. اين آيه به مُتعه[8] زنان، يعنى ازدواج موقت اشاره مى‏كند[9] و روايات زيادى از اهل‏بيت: و اصحاب بزرگ پيامبر9 اين مطلب را تأييد مى‏كند.

در روايتى از امام صادق7 مى‏خوانيم.

حكم مُتعه در قرآن نازل شده و سنت پيامبر9 طبق آن جارى گرديده است.[10]

8. از تعبير «زنانى را كه با آنان ازدواج موقت مى‏كنيد، مهرشان را به عنوان يك واجب بپردازيد.» استفاده مى‏شود كه اصل قانون ازدواج موقت، قبل از نزول این آيه‏ى براى مردم مسلم بوده است و اين آيه بر پرداخت مهر آنان تأكيد مى‏كند.

از روايات شيعه و اهل سنت نيز استفاده مى‏شود كه حكم ازدواج موقت در زمان پيامبر9 وجود داشته است و مسلمانان صدر اسلام بدان عمل مى‏كردند و دليل معتبرى از قرآن يا سنت پيامبر9 براى نسخ و زايل شدن اين حكم نداريم.[11]

تنها از عُمر حكايت شده كه‏ دو مُتعه در زمان پيامبر9 وجود داشت كه من آنها را حرام كردم و بر آنها مجازات مى‏كنم، متعه (يا ازدواج موقت زنان) و حج تمتع (كه نوعى خاص از حج است).[12]

البته همين جمله و حكم عمر نيز، دليل روشنى بر وجود و جواز ازدواج موقت در زمان حيات پيامبر اسلام9 است.

9. ازدواج موقت يك قانون كلى و عمومى است كه براساس علم و حكمت الهى پايه‏گذارى شده و داراى امتيازات ويژه‏اى است؛ از جمله:

الف) به غرايز طبيعى انسان، به صورت صحيح پاسخ مى‏دهد.

ب) از انحرافات جنسى جامعه جلوگيرى مى‏كند يا آنها را كاهش مى‏دهد.

ج) مى‏تواند براى افرادى كه در دوره‏ى تحصيل يا مسافرت‏هاى طولانى هستند و نمى‏توانند ازدواج دايم نمايند، كارساز باشد.

د) شرايط سنگين ازدواج دايم و مسئوليت‏هاى آن را بر طرفين تحميل نمى‏كند.

10. جامعه‏ بشرى در عصر حاضر بر سر دو راهى «ازدواج دايم» و «فحشا» قرار گرفته است و عملًا روابط نامشروع را براى كسانى كه نمى‏توانند ازدواج دايم كنند، به رسميت شناخته است، در حالى كه قانون ازدواج موقت مى‏تواند بشريت را از اين بن‏بست بيرون آورد.

در روايتى از امام باقر7 حكايت شده كه على7 مكرر مى‏فرمود:

اگر عمر ازدواج موقت را قبل از من حرام نكرده بود، جز تعداد اندكى، كسى مرتكب عمل زشت (زنا) نمى‏شد.[13]

11. ازدواج موقت قانون و مقررات خاص خويش را دارد؛ يعنى همانند ازدواج دايم داراى صيغه‏ خاص شرعى است و زن در مدت ازدواج موقت حقّ ازدواج با مرد ديگر را ندارد و بعد از اتمام ازدواج نيز بايد عدّه نگه دارد؛ يعنى دست كم چهل و پنج روز صبر كند، تا اگر باردار شده است روشن شود. در ازدواج موقت چنانچه فرزندى پيدا شد، فرزند قانونى اين زن و شوهر به شمار مى‏آيد و بايد مورد حمايت قرار گيرد. البته ازدواج موقت، از نظر ارث بردن زن و شوهر از يك‏ديگر و واجب شدن هزينه زندگى زن (نفقه)، با ازدواج دايم تفاوت دارد؛ از اين رو، شرايط سنگين ازدواج دايم را بر مرد و زن تحميل نمى‏كند.

12. در ازدواج موقت، طرفين مى‏توانند با رضايت خويش مقدار مهر را كم يا زياد كنند؛ چرا كه مهر نوعى بدهكارى است كه با رضايت طرفين قابل تغيير است. و نيز از آيه‏ى استفاده شده كه، در ازدواج موقت طرفين مى‏توانند مدّت عقد را تمديد نمايند (البته برای اجرا نیاز است به کتب فقهی مجتهد مراجعه شود).[14]

نکات

الف) متعه بهره‌کشی از زن نیست چرا که استفاده جنسی دو طرفی است و از آن‌جا که متعه کارکردهای زیادی دارد که به نفع جامعه و زن و مرد است قرآن پذیرفته است که ضرورت‌ها را حل کند.

ب) کارکردهای متعه عبارتنداز:

1ـ ساماندهی ازدواج‌های غیرقانونی در جامعه

2ـ بالا رفتن ضریب امنیت جنسی در جامعه

3ـ جلوگیری از فحشاء برای جوانان (بهداشت جنسی)

4ـ فرار از مشکلات ازدواج دائم (دفع ضرر اقتصادی)

5 ـ حلّ مشکل دانشجویان و تجار مسافر

6 ـ حل مشکل مردان نیازمند به زن در حال عادت زنانه

7ـ حل مشکل فرزندان متعه (ارث و ...)

8 ـ نفع اقتصادی برای خانم‌ها

9ـ بهداشت روانی در هنگام آمیزش که موجب سلامت نسل می‌شود

10ـ گاهی صیغه‌های موقت به دائم ختم می‌شود.

11ـ محرم شدن افراد در محیط‌هایی که اختلاط زن و مرد است.

12ـ تحت الحمایه شدن زنان بی‌سرپرست در جامعه

13ـ زنان بی‌سرپرست زیادتر هستند و متعه موجب کاهش آن‌ها می‌شود.

ج) متعه احکام خمسه دارد.

گاهی واجب است اگر مرد یا زن بدون متعه به گناه بیفتد.

گاهی حرام است اگر مرد یا زن آبرویشان از بین برود یا مفاسد دیگر داشته باشد.

گاهی مستحب یا مکروه یا مباح می‌شود.

د) اسلام می‌خواهد که ارضای غریزه جنسی انسان به صورت حداکثری قابل ارضاء و قانون‌مند باشد تا

اولاً راه کمال انسان باز شود.

ثانیاً بهانه‌ برای گناه نباشد.

[1]. نساء/24.

[2].  اوطاس نام محلى است كه يكى از جنگ‏هاى اسلامى در آن‏جا واقع شد.

[3]. همان، ص 333؛ تهذيب الاحكام، ج 8، ص 176؛ عوالى اللالى، ج 3، ص 228؛ وسائل الشيعه، ج 21، ص 104، و بحار الانوار، ج 21، ص 182.

[4]. عدّه‏ آنان يك بار قاعده شدن و يا (در صورت باردارى) وضع حمل آنان است (تفسير نمونه، ج 3، ص 333).

[5]. همان.

[6]. واژه «غيرُ مُسافِحين» از ماده‏ «سِفاح»، در اصل به معناى ريزش آب، و يا اعمال بيهوده و بى‏رويه است و در اين‏جا كنايه از عفت و دورى از عمل زشت (زنا) است (همان، ص 334).

[7]. در مورد كنيزان و برده‏دارى در اسلام، ذيل آيات بعد توضيح خواهيم داد.

[8]. واژه «مُتعه» در لغت به معناى «بهره‏گيرى» آمده است، اما در اسلام در دو مورد اصطلاح شده است: يكى ازدواج موقت با زنان و دوم حج تمتع.

[9].  اگر آيه‏ى فوق را به معناى ازدواج دايم بگيريم، معناى آيه غلط مى‏شود؛ يعنى: اگر از زنان دايم بهره‏گيرى كرديد، مهر آنان را بپردازيد، در حالى كه مهر زنان دايم با بهره‏گيرى و بدون آن لازم است و حتى به مجرد عقد پرداخت نيمى از مهر لازم مى‏شود.

[10]. نوادر اشعرى، ص 81؛ كافى، ج 5، ص 448؛ تهذيب الاحكام، ج 7، ص 250؛ استبصار، ج 3، ص 141؛ نور الثقلين، ج 1، ص 467 و تفسير برهان، ج 2، ص 9ـ58.

[11].  تفسير نمونه، ج 3، ص 338ـ340 و الغدير، ج 6، ص 206ـ210.

[12]. «متعتان كانتا على عهد رسول اللّه وانا احرمهما ومعاقب عليهما متعة النساء ومتعة الحج». (ر. ك: سنن كبرى بيهقى، ج 7، ص 206؛ تفسير قرطبى، ج 2، ص 392؛ تفسير طبرى، ج 5، ص 10 و كنز العرفان، ج 2، ص 158).

[13]. عن الباقر7 كان عليُّ يقول: «لولا ما سبقنى به بنى الخطّاب ما زنى إلّا شقىّ». (اصول كافى، ج 5، ص 448؛ تفسير صافى، ج 1، ص 439؛ تهذيب الاحكام، ج 7، ص 250؛ وسائل الشيعه، ج 21، ص 5؛ و جامع البيان، ج 5، ص 10).

[14].  در روايات اهل بيت: نيز به اين مطلب اشاره شده است (ر. ك: اصول كافى، ج 5، ص 378 و وسايل الشيعه، ج 21، ص 239ـ337).