12ـ آیا عدالت در بین زنان ممکن است یا خیر؟

توضیح: در قرآن کریم در آیه Pوَلَنْ تَسْتَطيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَلَوْحَرَصْتُمْ فَلا تَميلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوها كَالْمُعَلَّقَةِ وَإِنْ تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحيماًO[1]؛ «و نمى‏توانيد (از نظر محبت قلبى) در ميان زنان عدالت برقرار كنيد، و اگر چه (بر عدالت) حريص باشيد؛ پس با تمام ميل (به يك طرف) مايل نشويد، تا آن (ديگرى) را مثل زن بى‏شوهر رها كنيد؛ و اگر اصلاح (و سازش) كنيد و خود نگه‏دار باشيد، پس يقيناً خدا بسيار آمرزنده‏ى مهرورز است».

تصریح شده است که امکان برقراری عدالت در بین زنان وجود ندارد.

و در آیه Pوَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى‏ فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‏ وَثُلاثَ وَرُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى‏ أَلاَّ تَعُولُوO[2]؛ «و اگر مى‏ترسيد كه دادگرى را در (مورد ازدواج دختران) يتيم رعايت نكنيد، پس آنچه از زنان، دل‏خواهتان است، دو دو و (يا) سه سه و (يا) چهار چهار، به زنى بگيريد؛ و اگر مى‏ترسيد عدالت را رعايت نكنيد، پس (به) يك (همسر)، يا آنچه (از كنيزان) مالك شده‏ايد، (اكتفا كنيد.) اين [كار] به (عيال‏وار نشدن و ستم نكردن و) منحرف نشدن نزديك‏تر است».

می‌فرماید اگر می ترسید که عدالت را رعایت نکنید به داشتن یک همسر اکتفا کنید. سوال این است قرآن کریم می‌فرماید امکان عدالت در بین همسران متعدد وجود ندارد و در آیه بعد می‌فرماید شرط داشتن چند همسری رعایت عدالت است نتیجه‌ای که از ظاهر این آیه گرفته می‌شود این است که کسی نمی‌تواند همسران متعدد داشته باشد. پس مطرح کردن امر محال و خارج از توان و تکلیف آن بر بندگان خلاف حکمت است.

پاسخ

اول. مفهوم‌شناسی

در کتب لغت عدل به معنای برابری آمده است لذا آنچه گفته‏اند از قبيل: مثل، فديه، ضدّ جور، همه از مصاديق معنى عدل است.

[3]. در حقیقت عدل چیزی میان افراط و تفریط است به شکلی که زیاده و نقصانی در آن دیده نشود.

[4]. با این تعاریف اگر به واسطه عملکرد ما کسی بر دیگری ترجیح داده شود یا در حق کسی نقصانی صورت گیرد خلاف عدالت است.

دوم. احادیث

در روایتی ابن ابی الاوجاء از هشام بن حکم در مورد تعارض مطرح شده در دو آیه فوق سوال می‌کند هشام که از پاسخ عاجز می‌ماند سوال را در محضر حضرت امام صادق7 مطرح می‌کند حضرت در جواب می‌فرماید:

«أما قوله عزوجل: Pفَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‏ وَثُلاثَ وَرُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةًO يعني في النفقة، وأما قوله: Pوَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوها كَالْمُعَلَّقَةِO يعني في المودة».[5] در این روایت حضرت عدالت را در دو آیه به دو معنی متفاوت تفسیر می کند.

سوم: دیدگاه‌های مفسرین

مفسرین برای حل این تعارض ظاهری تفاسیری را ارائه داده‌اند.

الف) تفاوت بین عدالت قلبی و عدالت عملی

صاحب تفسیر نمونه می‌نویسد:

شك نيست كه «عدالت» در محبت‏هاى قلبى خارج از قدرت انسان است چه كسى ميتواند محبت خود را كه عواملش در بيرون وجود اوست از هر نظر تحت كنترل درآورد؟ به همين دليل رعايت اين نوع عدالت را خداوند واجب نشمرده و در آيه 129 همين سوره نساء مي‌فرمايد Pوَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْO؛ «و نمى‏توانيد (از نظر محبت قلبى) در ميان زنان عدالت برقرار كنيد، و اگر چه (بر عدالت) حريص باشيد». بنا براين محبت‏هاى درونى مادامى كه موجب ترجيح بعضى از همسران بر بعضى ديگر از جنبه‏هاى عملى نشود ممنوع نیست، آنچه مرد موظف به آن است رعايت عدالت در جنبه‏هاى عملى و خارجى است.

از اين بيان روشن مي‌شود كسانى كه خواسته‏اند از ضميمه كردن آيه فوق Pفَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةًO به آيه 129 Pوَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْO چنين نتيجه بگيرند كه تعدد زوجات در اسلام مطلقا ممنوع است، زيرا در آيه نخست آن را مشروط به عدالت كرده، و در آيه دوم عدالت را براى مردان در اين مورد امرى محال دانسته است، سخت در اشتباهند. زيرا همان‌طور كه اشاره شد عدالتى كه مراعات آن از قدرت انسان بيرون است عدالت در تمايلات قلبى است، و اين از شرایط تعدد زوجات نيست و آنچه از شرایط است عدالت در جنبه‏هاى عملى است.

گواه بر اين موضوع ذيل آيه 129 همين سوره مي‌باشد آنجا كه مي‌گويد: Pفَلا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوها كَالْمُعَلَّقَةِO يعنى: «پس با تمام ميل (به يك طرف) مايل نشويد، تا آن (ديگرى) را مثل زن بى‏شوهر رها كنيد؛ و اگر اصلاح (و سازش) كنيد و خود نگه‏دار باشيد».

نتيجه اينكه كسانى كه قسمتى از اين آيه را گرفته و قسمت ديگر را فراموش كرده‏اند گرفتار چنان اشتباهى در مسأله تعدد زوجات شده‏اند كه براى هر محققى جاى تعجب است. از اين گذشته از نظر فقه اسلامى و منابع مختلف آن در ميان شيعه و اهل تسنن مسأله تعدد زوجات با شرایط آن جاى گفتگو و چانه زدن نيست و از ضروريات فقه اسلام محسوب مى‏شود.[6]

طبرسی نیز در مجمع البیان همین دیدگاه را انتخاب کرده است.

Pوَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَلَوْحَرَصْتُمْO: شما نمى‏توانيد از لحاظ محبت قلبى ميان زنان مساوات بر قرار كنيد، اگر چه در اين راه حداكثر حرص و اشتياق از خود نشان دهيد، زيرا اين كار، از اختيار شما بيرون است و بنا بر اين درباره آن تكليف و وظيفه‏اى متوجه شما نيست و مؤاخذه‏اى نداريد. اين معنى از ابن عباس و حسن و قتاده است.[7]

آلوسی در تفسیر روح المعانی ذیل این آیه به این دیدگاه اشاره دارد ایشان می‌نویسد: Pوَلَن تَسْتَطِيعُوا أَن تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِO[8]، یعنی قادر نیستند بر عدالت بین زنان به شکلی که شما در هیچ شأنی از شئون مانند نفقه، نگاه و انس و غیر آن به یک طرف متمایل نشوید.[9]

سیوطی در تفسير خود نیز در روایتی عدم توانایی در عدالت را در محبت می‌داند.[10]

ب) عدالت دقیق و حقیقی ممکن نیست اما عدالت نسبی ممکن است

صاحب المیزان می‌نویسد: Pوَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ...O كلمه: «عدل» به معناى حد وسط در بين افراط و تفريط است و تشخيص اين حد وسط از امور صعب و بسيار دشوار است و مخصوصا از اين جهت كه ارتباط با دل‌ها دارد، چون رعايت دوستى عادلانه در بين زنان و اينكه يك مرد به اندازه مساوى زنان خود را دوست بدارد، امرى ناشدنى است، چون بطور دایم از حيطه اختيار آدمى بيرون است.

لذا خداى تعالى بيان مى‏كند كه رعايت عدالت به معناى حقيقى آن در بين زنان و اينكه يك مرد حد وسط حقيقى دوستى را در بين زنان خود رعايت كند چيزى است كه هيچ انسانى قادر بر آن نيست، هر قدر هم كه در تحقق دادن آن حرص بورزد، پس آنچه در اين باب بر مرد واجب است اين است كه يكسره از حد وسط به يكى از دو طرف افراط و تفريط منحرف نشود و تا آنجا كه برايش ممكن است رعايت عدالت را بكند و مخصوصا مراقب باشد كه به طرف تفريط يعنى كوتاهى در اداى حق همسر خود منحرف نگردد و زن خود را بلا تكليف و مانند زن بى‏شوهر نگذارد كه نه شوهر داشته باشد و از شوهرش بهره‏مند شود و نه نداشته باشد تا بتواند همسرى ديگر اختيار نموده، و يا پى كار خود برود.

پس، از عدالت در بين زنان آن مقدارى كه بر مردان واجب است اين است كه در عمل و سلوك بين آنان مساوات و برابرى را حفظ كند، اگر حق يكى را مى‏دهد حق ديگرى را نيز بدهد و دوستى و علاقمندى به يكى از آنان وادارش نكند كه حقوق ديگران را ضايع بگذارد، اين مقدار از عدالت واجب است و اما مستحبّ از عدالت اين است كه به همه آنان احسان و نيكى كند و از معاشرت با هيچ يك از آنان اظهار كراهت و بى‌ميلى نكند و به هيچ يك بد اخلاقى روا ندارد، هم چنان كه سيره و رفتار رسول خدا9 با همسرانش اين طور بود.[11]

نتیجه: اگر عدالت در هر دو آیه به یک معنی گرفته شود بین این دو آیه تعارض وجود دارد اما با توجه به روایت فوق و دید گاه مفسران، بین عدالت در آیه سوم و آیه صد و بیست و نهم تفاوت وجود دارد.

در آیه Pوَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْO[12]؛ شما هر قدر كوشش كنيد نمي‌توانيد در ميان همسران خود (از نظر تمايلات قلبى) عدالت و مساوات برقرار سازيد.منظور عدالت در محبت به همسران است زیرا قطعا نمی توان در محبت قلبی هم عدالت و مساوات را رعایت کرد زیرا محبت و عشق ورزیدن فعل و انفعال قلبی است و نمی توان آن را کم یا زیاد کرد لذا قرآن فرموده شما توان آن را ندارید. شاهد این ادعا ادامه آیه است که می‌فرماید Pفَلا تَميلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوها كَالْمُعَلَّقَةِO[13] یعنی میل خود را به طور کامل به یک طرف معطوف نکنید تا آنجا که زن بلا تکلیف شود.

اما در آیه Pفَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةًO[14] منظور عدالت در نفقه و مخارج آن‌ها است. مردی که چند همسر اختیار کرده است نمی تواند محبت خود را به شکل مساوی تقسیم کند اما می تواند در پرداخت مخارج زندگی مساوات را رعایت کند و یا در تقسیم شب ها عدالت را رعایت نماید لذا نباید محبت در این امور نیز تأثیر بگذارد.

منابع جهت مطالعه بیشتر

1. تفسیرهای قرآن از جمله المیزان، نمونه، تفسیر قرآن مهر، ذیل آیه نساء 3 و 129.

[1]. نساء/ 129

[2]. نساء/ 3.

[3]. قاموس قرآن، ج‏4، ص 301.

[4]. أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو توسّط بين الإفراط و التفريط بحيث لا تكون فيه زيادة و لا نقيصة، و هو الاعتدال و التقسّط الحقيقىّ. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج ‏8، ص 53.

[5]. البرهان في تفسير القرآن، ج ‏2، ص 17.

[6]. تفسير نمونه، ج‏3، ص 255.

[7]. مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏3، ص 185.

[8] . نساء/ 129.

[9]. روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج 3، ص 15.

[10]. دارالمنثور، ج 2، ص 232.

[11]. الميزان في تفسير القرآن، ج ‏5، ص 101.

[12]. نساء/ 129.

[13]. همان.

[14]. نساء/ 3.